بنظرتون سخته شوهرم انگار رباطه انگار وجود ندارم....دیگه کم اوردم بمون تهش خیانته یا باید روانی بشم از ی طرف بچمو چیکار کنم اگه بمونم باید خودمو فراموش کنم
از اون اول همینجوری بود؟کلا همینه یا باتو اینجوریه؟
همینجوریه صدبار کنم ته تغییراتش 24ساعته واسه همین میگم فایده ندارم حس نیاز عاطفیمو حس زن بودمون چهارساله کشتم با خودم میگم هرکی بود میرفت خیانت میکردی انقد خودش اذیت نمیکرد ولی من اهلش نیستم
یکساله دارم عسن خودش میشم هروز سردتر دورتر از هم منم دیگه تلاشی نکنم انتقضا این زندگی تمومه
خب یه مدت باهاش جور شو جوری که دوس داری باهت رفتار کنه مثلا استوری عاشقانه باهاش بگیر و اگه چیزی برات گرفت داخل استوری و اینچیزا ازش تشکر کن و بگو مرسی عشقم مردا این کارارو خیلی دوست دارن اگ درست نشد ینی... 😕
برم مشاورم میگه شما عین هم نیستین تهش من باید یا کنار بیام یا مث الان ب طلاق هزار بار فک کردم اگه برم همه میگن خوشی زذه زیر دلت ولی از زندگیم از حالم خبر ندارن
فقط دلم واسه بچم میسوزه و اینکه غیر رباط بودنش دیگه مشکلی ندارم ولی این خودش کل ماجراس من هرروز هروز انگار عین اینه خورد میشم وقتی حس نیازم از طرف ادمی ک شوهرمه برطرف نمیشه