یک هفته پیش بچه ها سرماخوردن شدید تب و لرز و سرفه
باهزار بدبختی زور آمپول و دمنوش و میوه و استراحت خوب شدن،
اونا که اوکی شدن دیشب خودم افتادم یهو ،،، تموم جونم درد میکرد
ی دفعه تب شدید گرفتم بدنم خییییییس عرق
حس میکردم دیگه اخرامه
ب زور چایی بردم برا شوهرم ی دوش گرفتم رفتم خوابیدم دیگه هیچی نفهیدم ..
صب کله سحر شوهرم میره دکتر میگه خانومم مریضه و علائم منو میگه دارو میگیره و نون تازه و میاد خونه
امپولامو برام میزنه و دوباره میخابم ..
صبحونه داده بود بچه ها
ظرفای دیشبو شسته بود
نهارم گذاشته بود 🥺
منو بیدار کرد گفت اگه حالت بده نرم سرکار
بش گفتم نه برو بهترم
پاشدم برم ی چیزی بدم بچه ها بخورن دیدم همه کارارو خودش کرده اصن بغض گلومو گرفته بود😭
من توشهر غریبم خانوادم هیچکدوم پیشم نیستن
خدا خیلی دوسم داره که مَردَم بفکرمه🥺
الان برای تشکر ازش چیکار کنم؟؟
کلا مریضیم یادم رفت انقد که حس خوب بهم منتقل کرد🤍🌱