دوستان شوهر من چند سال بود همش تا حرف از بچه میزدم خوشش نمیومد یعنی از شرایط میترسید الان چند وقته آقا راضی شده که اقدام کنیم ولی کلا هر موقع بچه میبینه بخصوص دختر بچه غش و ضعف میره منم حرص میخورم شدیدا حس میکنم دارم حسودی میکنم یجور دیگه واکنش نشون میدم روم نمیشه بهش مستقیم بگم با بچه های فامیلت توجه نکن امروزم به بدبخت تهمت زدم از خودم خیلی ناراضی
اینم بگم من از سال دوم زندگیمون واقعا دوست داشتم بچه داشته باشیم ولی مامانمو شوهرم مانع شدن