اوایل ازدواجم میخواستم باهاش ارتباط بگیرم
ولی خیلی سرد برخورد میکرد
منم دیگه کاری باهاش نداشتم تا اینکه حامله شدم و خبردار شده بود
اصلا باهام حرف نمیزد خانواده شوهرم خوشحال بودن ولی جاریم ی کلمه باهام حرف نمیزد
تااینکه ۸ هفته سقط شد
و ی شب رفته بودم خونه مادرشوهرم اینا جاریمم با بچش اونجا بود
من خیلی ناراحت بودم ولی حفظ ظاهر میکردم جالب اینه جاریم اونموقع ب حرف اومد
برام خیلی عجیب بود ک چرا الان باهام حرف میزنه