2737
2739
عنوان

چرا شوهرم تمام فکر و ذکرش شده باباش

| مشاهده متن کامل بحث + 1158 بازدید | 100 پست
من بهشون فهموندم ازین رفتارا خوشم نمیاد پدر مریضش بدتر اینکارارومیکنه اصن اوضاع بدجورداغونه خاک برسر ...

میفهمم خیلی بده فقط میتونی خودتوبخوری ازاونطرف شوهرتوقع داره زندگی عادی باشه مگه میشه همش آزارببینی وهیچ کاری نتونی بکنی بعدشادوسرحال باشی.من میخوام برم پیش مشاورودردموب اون بگم آخه کشی حرفمونمیفهمه شمام اگه تونستی حتمابروحداقل یکی بی طرف ب حرفات گوش میده

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

چرا رسیدگی به پدر ومادر حماقت نامیده میشود

حماقت نیس اینکه اززن وبچت بزنی وب اونابرسی اونام درمقابل نه قدربدونن نه تشکروبجاش بچه های دیگشونوبزارن روسرشون وبزنن توسرشوهرت میشه حماقت

زیادی ک باشی دیده نمیشی عادی میشی میشه وظیفه.حتی زنوبچه واسه پدرومادرش بی اهمیت میشن.منم کشیدم بددردیه

2728
میفهمم خیلی بده فقط میتونی خودتوبخوری ازاونطرف شوهرتوقع داره زندگی عادی باشه مگه میشه همش آزارببینی ...

یکماه بیشتره دارم میرم چه فایده وقتی شوهره نخوادعوض بشه ازشدت ناراحتی بازکلی اعتراض براش نوشتم ولی دریغ از فهمیدن

من فقط آرامش و خوشی میخواستم ازش ولی اون همه چیز داد الان این دوچیز همه جوره مریض شدم پیشش ولی بازم کوره

حماقت نیس اینکه اززن وبچت بزنی وب اونابرسی اونام درمقابل نه قدربدونن نه تشکروبجاش بچه های دیگشونوبزا ...

چقدر حرف دلمو زدی 

بخدا یه بیرون رفتن و برنامه چیدن بی دغدغه شده آرزوم

فک کن اگه بعدچندماه شوهرم یروز خونه باشه یا پدرش از خود صبح تاشب بشه هزارجور کار می‌میتراشه یا میرینه به اعصابمون ک زهربشه یا هم شوهرم عقده خواب داره و بداخلاقه 

من حتی یروز نمیتونم برای فلان روز برنامه بچینم تازه وقتی اعتراض کنم میگه مگه یکساعت نرفتیم بیرون حالاچیشده کارپیش اومد همیشه که اینجونمیشه و کلی دعواهه

یکماه بیشتره دارم میرم چه فایده وقتی شوهره نخوادعوض بشه ازشدت ناراحتی بازکلی اعتراض براش نوشتم ولی د ...

ماتویه ساختمونیم مدام صداشونومیشنوم بابچم چجوری حرف میزنن باشوهرم.حتی باخودم.

ولی نمیشه ازاین خونه بریم پولش نیس.خیلی وقتاب جدایی فکرمیکنم ولی باسه تابچه چیکارکنم.

عزیزم خودتومشغول کن ونزارحرفی ازاوناپیشت بزنه بگوحالم بدمیشه.بگواگه زندگیمون برات مهمه حرفی ازشون نزن خودت بروخودت بیا اصلاکلا بروپیش بابات بمون😉ولی منواگه بچه داری بچه هاتوقاطی نکن.اگه ازمنوبچه بزنی ب ااونابدی راضی نیستم ازت جواب منم اون دنیابایدبدی.باهاش اتمام حجت کن خیلی حساس شدی بنظرم.ازشون دورشوبزارشوهرت نزدیکشون باشه فقط تورودرگیرنکنه

حماقت نیس اینکه اززن وبچت بزنی وب اونابرسی اونام درمقابل نه قدربدونن نه تشکروبجاش بچه های دیگشونوبزا ...

الان دوساعته معده درد وحشتناکی گرفتم و داغونم دیگه خستم تمام زندگیم باشوهرم توتنش بوده و هست 

دلم میخواد یروز ازخواب پاشم و زندگی روی خوبشوبهم بده 

اگه بچم نبود شاید فرارمیکردم شایدم خودکشی

نمیدونم راه درست چیه کاش بابام همون اولا که دید نمیسازیم طلاقموبگرفت نه بخاطر ابرو منوقوربونی کرد....  

2738
ماتویه ساختمونیم مدام صداشونومیشنوم بابچم چجوری حرف میزنن باشوهرم.حتی باخودم. ولی نمیشه ازاین خونه ...

ماهم یه ساختمونیم من خودمو دور میگیرم که شاکی میشن نیستی هرسری دیربه دیر برا ربع ساعت بریم بابای احمقش همش میناله از نداری و بدهی وشوهرم درگیرمیشه و ناراحت

شوهرم میدونه خونوادش چقدر کم کاری کردن برامون چندبار یه کمک‌هایی کرد دعوابدی گذاشتم دیگه میدونه ولی. چ فایده که ازم اجازه بگیره بده یابده بعدبگه

اونا منونابودکردن من خیلی صبور بودم و همه چی به پشمم بود ولی کاری کردن مریض شم و شوهرم میگه توحساسی تو تحمل نداری 

عقل که نباشه همینه 

وقتی خودشم بره پیششون باید هرلحظه منتظر یه کارتراشیدن و یه کندن از طرف خونوادش باشم درد که یکی دوتانیست بااین حال تنهامیره ولی از شانس داغونم مدتیه گیرمیده که برم باهاش اصلا کلا عوض شده نمیشناسمش بعدچندسال


رابطه خودت با پدر و مادر خودتون چجوریه؟ مثل شوهرتون رابطه حسنه و نزدیکی با پدر و مادر خودتون دارین ؟

من پدرم فوت شده همه پیام هامو بخونی میفهمی مشکل ازچیه 

من بااینکه دختر نازپرده بودم اجازه دخالت و خیلی چیزاندادم نمیدم اما شوهرم گوشش کلا دست خونوادش شده

رابطه خودت با پدر و مادر خودتون چجوریه؟ مثل شوهرتون رابطه حسنه و نزدیکی با پدر و مادر خودتون دارین ؟

شوهرم مادرش عین دختر باهاش رفتارمیکنه کلا کارای دخترونه هم به این میدن توجمع هیئتیشون فقط شوهرمو به کارمیشن شوهرمم عین احمقا ازخداشه بقیه داداشاش وردل زنوبچه فقط این احمق شده و چسب

باید تلنگر بزنی بهش با هرنقطه ضعفی که داره  کلامی هم نمیشه باید عملا بهش اون حس نفر بعدیه زندگی بودنو بچشونی بفهمه وقتی شریک زندگی ، داره همسرشو فدای دیگران میکنه چه مزه ای داره ، البته نباید بفهمه داری  یکی بدو میکنی ،

برای مثال وقتی رسید خونه میبینه لباسش اتو نکرده است  یا غذا حاضر نیس یا وقت نداری به کاراش برسی  ، و دلیلت هم این بوده که  برفرض مادرت مریص بوده یا خانوادت کاری داشتن  یا دوست اشنا هرکی از اعضای خانوادت بهشون رسیدگی کردی و از کارای زندگیت موندی  ، کم کم خسته میشه و اعتراض میکنه 

 باید درجوابش بگی  عزیزم خب من عاشق خانوادم هستم اونا بهم نیاز دارن یا وظیفه منه که بهشون کمک کنم ، نمیشه تنهاشون بذارم ، یا بگی تمام جان و دلم فدای خانوادمه باید میرفتم  ، وازین حرفا ، مطمعن باش تغییر میکنه ، باید قصیه رو برعکس کنی ،  اون نباید بفهما تلافی میکنی

منم نزدیکشونم نمیرم که احتراما از بین نره. چون خیلی ازیت کردن. ولی شوهرم میره اوایل میگفت توام باید بیای ولی من گفتم که از این کارشون حرص میخورم از اون حرفشون ناراحتم خلاصه زمان برد تا با من کاری نداشته باشه. ولی خودش ول کن نیس میگه پدرو مادرمن. منم گیر نمیدم میگم اگه بتونه اونا رو ول کنه پس یروز منم ول میکنه. همین که با من کار نداره خوبه

زندگی کوتاهتر از آن است که با احمق ها سروکله بزنید🤫🤫
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز