2737
2734
عنوان

چرا شوهرم تمام فکر و ذکرش شده باباش

| مشاهده متن کامل بحث + 1158 بازدید | 100 پست
باید موقع ازدواج نافش رو از پدرش جدا میکردی... بهش یادآوری کن پدرش فرزندهای دیگه ی هم داره 

فک کردی نمیکنم اصن چندبار دعوای شدید کردیم تهش همه گفتن باباش فقط اینوقبول داره و پسر احمقشم وابستس

هرلحظه تودعواست میگن فک کن این تنها بچشه هه

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

من واضح نوشتم چون کفریم دیگه کم اوردم

باشه

ای یار بکِش دستم                                                              آنجا که تو آنجایی...                                                           مولانای جان
2731
چقد نامفهوم نوشتی..  اگه به پدرش و مادرش بی اهمیت بود تو باید برات سوال میشد عزیز... هیچ محبتی ...

داری بی رویه میکنه دیگه رسما شده تنها بچه خونواده احمقه همه کاراشون رودوش این شده اما موقع خوشیاشون و به دادرسیدنا شوهرمن میتونه گلیم خودشو از آب بکشه هه

تا الان ازش دلیل این کارش رو پرسیدین خانم 

فقط میگه پدر مادرمه باوجود کلی بچه هم خودش هم اطرافیان احمق ترش میگن فک کن تنها بچه خونوادم

من زندگیم زهر پیشش الان ازشدت ناراحتی دارم عمیقا میلرزم و گریه میکنم تاکسی بمیره این عین احمقا چسبه به باباش درد بدیه این موضوع باباش هم کلی سواستفاده میکنه 

شوهرم تااعتراض کنم آدم بده میشم 

چقد نامفهوم نوشتی..  اگه به پدرش و مادرش بی اهمیت بود تو باید برات سوال میشد عزیز... هیچ محبتی ...

نامفهوم ننوشتم از شدت حرص و بغض داغونم یک هفتست تحمل ندارم چندوقته اعصاب نمونده برام سرکارای پدرش و توجه ها بی‌جای همسرم

پدر داشتن زمانی خوبه که نرینه توزندگی بچه من رسما هیچ کارم براش بارها سرکارا و رفتارشون تاحد مرگرفتم بازم نفهمیدم 

باید موقع ازدواج نافش رو از پدرش جدا میکردی... بهش یادآوری کن پدرش فرزندهای دیگه ی هم داره 

شوهرم تاحدی خوب بود اینجور وابسته نبود توکرونای لعنتی که باباش سربی احتیاطی رفت سرمرگ این احمق شده اصن مدتیه بدتر شده پدر مادرشم ب جور از وابستگیش هرزری میزنن و همه جور توقع دارن احمق شده شوهرم اصنتحملش سختمه دارم از معده دردعصبی میمیرم

2738
معذرت میخوام قصد نداشتم ناراحتتون کنم خانم 😔 حق دارین

شما بگین چه راهی برم درست بشه این قبلا اینجور نبود من. دارم روانی میشم پیشش موقع مشکلات و رسیدگی به بقیه تنها بچه نداشتشون شوهرمنه ولی موقع توقع و کار شوهرم تنها بچشونه زندگیم عین طلسم شده حالم داره بهم میخوره از نر بودنش که منوخفه کرده اونقدر بحث و ناراحتی پیش اومد بخاطرشون که دیگه سنگم آخرش میمیرم و خودش میمونه و بابای......شدش 

اونقدر فشار روانیم رفته بالا سرخیلی چیزا که علنا حق باهامه نمیدونم چه راهی درپیش بگیرم

آشغالهای دوربرمون میگن پدرشه بذار فقط ازینتوقع کنه اونقدر پدرش یواستفاده کرده میکنه که من هیچ کنترلی روزندگیم ندارم

تمام لحظه هام گریه و ناراحتی و حال خراب 

باباش زندگیمو نابود کرد از سرعقده هاش ازش. هیچوقت نمیگذرم از شوهرمم همینطور

تاحرفشوبزنم سریع جبهه میگیره براش بیزارترین آدم دنیام

شوهرم تاحدی خوب بود اینجور وابسته نبود توکرونای لعنتی که باباش سربی احتیاطی رفت سرمرگ این احمق شده ا ...

چقدرهم دردیم بخدااومده بودم نی نی سایت ببینم چیکارکنم ک تورودیدم.واقعااینجورپسرای بی عرضه ک واسه زنوبچه هارتوپورت دارن واسه ننه باباشون پسرخوبن علاج ندارن منم عین شمام وراه حلی ندارم جزاینکه سعی کن رفت وآمدتوکم کنی حداقل خودتوبچه هات رفت وآمدنکنید

معذرت میخوام قصد نداشتم ناراحتتون کنم خانم 😔 حق دارین

وسیله زیر پامون که باکلی فروختن و نداری گرفتیم ۲۴ ساعتب دراختیار باباشه اگه تاغروب صبر کنیم که بزور بیاد حاظر نیست شوهرم یه زنگ بهش بزنه و باعث دعوا میشه بینمون

پدرش رسما وسیلمونو کرده براخودش اصن بیرون رفتنمون به دعواست چون همش درگیر کارای الکی باباشه توی گندترین حالت دارم میگذرونم درصورتیکه یه پسردیگشم پیششه و اونو برا کارکردن و ماشین گرفتن اصلا نمیبینن کاملا راحتن که دردم همینه هیچکس اونوزنه شیطانشو نمیبینه ولی موقع مریضیشون و نداریشون پدرش نفر اوله که بهشون میرسه ولی ما نه ماکلا آدم نیستیم

من حتی برای یه برنامه چیدن چندساعته چندماهی یبار پراز استرس وتنش میشم چون پدرش کافی بفهمه خونست یااول روز یاوسط یااخرشو هم گه میزنه بهمون هم هزارتاکارمیدش انجام بده

عین سرطان شده باباش برازندگیم 

اصن نسبت به کل خونوادش بیزارم و خشک شدم



چقدرهم دردیم بخدااومده بودم نی نی سایت ببینم چیکارکنم ک تورودیدم.واقعااینجورپسرای بی عرضه ک واسه زنو ...

بخون همه حرفامو

دردم از سرطان بدتره بخدا اصن خیلی دیربه دیر برای مدت کمی میرم که صداهمشون درمیاد اما متوجه نیستن من بدم میاد ازین قاطی شدنا و شوهرم بدتر میره سمتشون 

حالم بده یک هفتست ازناراحتی مدام معده درد و قلب درددارم 

شوهرم کلا کر و کور ولال شده زندگیم ترسناک داره میشه 

اگه بکشنش هم میگه عین خیالت نباشه جرات نداره یدفعه حرف عادی نه بگه بهشون خاک برسرنر بودنش


چقدرهم دردیم بخدااومده بودم نی نی سایت ببینم چیکارکنم ک تورودیدم.واقعااینجورپسرای بی عرضه ک واسه زنو ...

من بهشون فهموندم ازین رفتارا خوشم نمیاد پدر مریضش بدتر اینکارارومیکنه اصن اوضاع بدجورداغونه خاک برسر شده هووم 

تو بد شرایطیم یچیزایی دیدم و میبینم که دیگه ازشوهرم بکل زدم واونم هیچ تلاشی برای خوشحالیم نمیکنه چون پدرمادرمگه تاکیی هستن زنوبچه مهم نیست عذاب بکشن چون اوناپیرن هه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز