2777
2789
ن یادت باش اولا رسول رفت دنبال مشکات گفت قتل مث قاتل درختی بود چی بود اونه احتمال این هست ادم بی گنا ...

آها والا دخترام اینقدر از سرو کولم بالارفتن که این دیالوگ نشنیدم اصلا😂😂😂

اللهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ. لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.»
خیلی مضخرف بود ..دلیل قانع کننده ای برای این همه اتفاقات نبود 

چرا فکر می کنید باید داستانش باب میل ما پیش بره  ؟؟ روند داستانش مهمه که تا حال خیلی جذاب بوده 

من که از نمایشهای خانگی هیچیک خوشم نمی اومد این رو بی صبرانه منتظرش بودم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چی شد؟ یه خلاصه بگو. حوصله ندارم دان کنم

 بیا من بهت بگم فیلم هندی ندیدی ... ببین .

هیچی میرن سراغ زنه . زنه میگ اگ لو بدم کار کیه آبرومو میبره چون عکس و فیلم داره ازم ، بعد مشکات قسم میخوره ک فیلمی ازش پخش نشه . شیرین باهاشون هم کاری میکنه و میگ ک منصور نمرده  و زنده است . منصور علاقه زیاد ب داداشش داشته  هر کی بهش نزدیک میشده رو ی جورایی میترسونده یا سر ب نیست میکرده 

صابر داداش منصور با نعیم خیلی رفیق بوده  بخاطر همین کل نقشه  گنج و..... رو میکشه اونم ب دروغ ک  این وسط نعیم رو گیر بندازه ک از داداشش فاصله بگیره . نعیم  از زندادن زنگ میزنه صابر ... قضیه رو میگ ک گیر افتاده .صابرم میخواسته برگرده بخاطر نعیم ...منصور میکشه داداششو  و شیرین رو تهدید میکنه و با طلا میفرسته پی زندگی خودش و میگ ک ب همه بگه ک دوتا داداشا باهم مردن . اخرم سر قبر صابر گیرش میندازن و قاتل کل بلاهایی ک سر ساحل اورده بوده جلو چشمش مرور میشه و ذوق میکنه و اینکه نعیم میخواد با اسلحه بکشتش مشکات میبینه 

احتمالا مشکات میمیره 

چون همه ضد گلوله پوشیدن جز مشکات . تو ی سکانسم ک سر قبر دخترش بود  گفت بمبرم بیام اون دنیا بغلت کنم بابا 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز