بعد از چهار ما جدایی کسی که دوسش دارم بهم پیام زده تو این چهار ماه خیلی اذیت شدم
این یه طرف خانوادمم یه طرف
دلم میخواست تو این شرایطی که داشتم و دارم پشتم بود کنارم بود همین که اگه بود همه چی برام راحت بود
دیگه هرشب به خودکشی فکر نمی کردم دلیل داشتم برای زندگیم
اما اون تنهام گذاشت البته منم دلشو شکستم اما نباید تنهام میذاشت نباید میذاشت به اینجا برسم من دیونه شدم با ناراحتی اعصابم که برادرم داره و همه ی مارو داره اذیت میکنه دیونه شدم
دستام میلرزه
حالا چی امشب اومده میگه بگو میشنوم دردودل کن یچی هست چی شده
جوابی ندادم بهش یعنی نخواستم باهاش حرف بزنم دلم میخاد اما نمیخاد
اما دلم میخاد بگیرم بزنمش احمق احمق رفتی رفتی چرا ولم کردی چرا کنارم نبودی
من میترسم شبا من میترسم از فکرای که تو سرمه میترسم
من جز بودنت چیزی ازت نمیخاستم چرا رفتی...