2777
2789
واقعا  تعریف می کنی  دوست دارم بشنوم من یکبار شیطان رو تو خواب دیدم  قد کوتاه خپل ...

مامانمم به روز شیطون دیده بود ما نبودیم خونه  مدرسه بودیم مامانم مریض بود تب شدید داشت میگه یبار چشمم خورد در اتاق یه نفر شبیه گوشت قرمز گوش های دراز داشته مامانمو نگاه میکرد مامانم بسم الله گفته غیبش زده 🥶

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

به داستان دیگه 

وقتی من تازه تولد شده بودم مامانم واسه چهل خونه مامان بزرگم رفته بود عمه ام از دیده بود در اتاق ما باز است و مامانم منو نوازش میکند رفته تا بگه فلانی چقد زود برگشتی که لامپ اتاق خاموش میشه و هیچی اتاق خالیه

من تا حالا به چشم ندیدم ولی یکشب خونه داداشم خوابیده بودم تو حال ماه رمضون دوسال پیش بود بعد بالشتمو یکی از پشت میکشید من با دستم میکشیدم سمت خودم دوباره میکشید بعد پاشدم جامو عوض کردم رفتم اتاق بعد تو گوشی بودم هیچی نمیشد ولی تا گوشیو میذاشتم کنار در کمد صدا میداد دو سه بار همینجور شد میرفتم تو گوشی ساکت میشد تا میزاشتم کنار چشمامو میبستم باز صدا میداد اخر پارشدم رفتم اشپزخونه نشستم تا اذان صبح داد بیدار شدن گفتن چرا اینجایی منم گفتم گرمم شده اومدم اینجا

Just Me
آخه عزیزم خخخخخخ ترسم بد چیزیه لامصب🤣

ببین اونموقع که بالشتمو میکشید میخواستم برگردم عقبو ببینم ولی جرئت نکردم گفتم یک درصد ببینم سکته زدم خودمو میزدم به اون راه

Just Me
مامانمم به روز شیطون دیده بود ما نبودیم خونه  مدرسه بودیم مامانم مریض بود تب شدید داشت میگه یبا ...


راستش برا من‌خیلی مشکلات پشت هم پیش اومد همش هم سنگین سنگین یه بار از ته دل بدون این که چیزی از خدا بخوام شروع کردم ازش تشکر کردن فک کن خونمون رو دزد زده بود همسرم که ام اس و کانسر داره دکتر گفت کانسرش عود کرده و کاری نمی شه کرد عملا جواب کرد خواهرم درگیر کانسر شده بود مادرشوهر از پا افتاده بود مشکلات مالی شدید خلاصه اینا همه جزئی بود یهو از ته دلم خدا رو شکر کردم و دلم قرص بود بهش شب خواب دیدم یه موجود خپل به غایت زشت و پر مو اذیتم می کرد می گفت چرا از خدا می خوای چرا شکر میکنی از من بخواه و سد راهم شده بود همینطور کی هی می گفت من بهش گفتم گم شو فقط از خدا می خوام برو کنار عاشق خدام گفت من میگم از من بخواه خدا اگه خوب بود با تو این کار رو نمی کرد یهو هولش دادم کنار دیدم وحشی شد پرید شروع کرد چنگ زدن بهم ناخنای خیلی دراز و زشتی داشت بهبه حد زشت بود که الان بدنم مور مور می شه من شروع کردم زدن فقط می گفتم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا دوست دارم بعد گفتم اصلا تو کی هستی گفت شیطانم تا اینو گفت بلند داد زدم خدایا شکرت منو نجات بده یه دفعه آتیش گرفت اینم بگم هرچی می گفتم خدایا شکرت هی لاغر و لاغرتر می شد ببین خیلی  جالب بود وقتی بیدار شدم روی دستم و پیشونی و‌پاهام جای چنگ و ناخن بود مخصوصا دستام خیلی شدید بود اول فک کردم خودم تو خواب اینطوری کردم بعد نگاه کردم من اصلا ناخن نداشتم همسرم هم می گفت این جای ناخنه تو‌ناخن نداری که ...بعد از چند روز هم محو شدن

راستش برا من‌خیلی مشکلات پشت هم پیش اومد همش هم سنگین سنگین یه بار از ته دل بدون این که چیزی از خدا ...

وااااا شیطون لعنتی 

خدایا شکرت واسه همه چی 

خیلی ترسنوکه

وااااا شیطون لعنتی  خدایا شکرت واسه همه چی  خیلی ترسنوکه


همیشه و‌در هرحال شاکر خدا باشین یوقتا دلم می گیره که بی علت باردار نشدم دلم نی نی می خواد ولی یاد خوابم که می افتم میگم خدایا شکرت حتما یه چیزی می دونی که بهم نمیدی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792