یه موضوع خیلی مهمی و مادرم خودش راجب من فهمیده بود، مسئله پیش پا افتاده ای نبود، قسم اش دادم به کسی نگه، امشب که مهمون داشتیم دو نفر اونو به روم اوردن یکی پدرم یکی خاله ام،
خیلی دلخور شدم خیلی،
جلوی جمع از خجالت اب شدم
بحث آبروی من بود اون موضوع چرا مادرم باید میرفت به همه میگفت
خیلی دلگیرم ازش خیلی ، آخه مگه مادر نیست ...
رفته به خاله ای هم گفته که خبرچین همه است ...