کارن: جنگجو
کیاشا: فرمانروا، حاکم، پادشاه
کیان: پادشاهان، بزرگان
کیاراد: پادشاه، جوانمرد
کیسان/ کیاسا/ کیاسان: همانند پادشاه
کسرا: عنوان هر يک از پادشاهان ساسانی
کاوه: از شخصیتهای شاهنامه
کامیار: با شادی و با خوشحالی
کیاوش: مانند پادشاهان، سروران و بزرگان
کیانوش: از شخصیتهای شاهنامه، بزرگ و جاودان
کیارام: خو گیرنده و الفت گرفته با پادشاهان
کایان: آب تندی که از قله کوه جاری میشود
کوشان: کوشا، تلاشگر
کوشا: آن که بسیار تلاش می کند، ساعی، تلاشگر
کیامهر: ترکیب دو اسم کیا و مهر (پادشاه و محبت)
کایا: صخره
کاوان: صخره
کیامَن: اندیشه ی بزرگ
کِوین: از نژاد کوه
کاران: اهل کار
کارا: به کار آینده، مفید، مؤثر
کامران: کامیاب، نیکبخت، خوشگذران
کامدین: خواسته دین
کامبین: نيکبخت، سعادتمند، توانگر
کامین: آرزومند، دارای اراده و قصد، توانا
کامبد: نگهبان كام، ميل، آرزو و مقصد و مراد
کیابُد/ کِیبُد: نگهبان پادشاهان و بزرگان
کامراد: جوانمرد قدرتمند و توانا
کامروا/ کامیاب/ کامنوش: آن که به آرزو و خواستش رسیده است، موفق
کامشاد: آرزوی شاد
کاویار: مراد، آرزو
کِیمان: دارای اندیشه ی بلند، اندیشمند
کیافَر: بزرگِ با شکوه
کیانور: ويژگی آن كه دارای صفات بزرگی و سروری است
کیاتن: تن شاهانه
کیازاد: زاده پادشاه
کیهان: جهان، دنیا، مجموعه سیارات منظومه شمسی