خونه بابام بودیم دخترم رفت که ازآشپزخونه جانونی بیاره روش بشقاب غذاشوبذاره یه داداش خیلی ناسازگار دارم نمیذاشت بیاره بعدبامامانم سر دخترم درگیرشدن مامانم میگف بچه رو اذیت نکن بعد داداشم مامانمو میزد که طرف دختر منو نگیره اومدن تواتاق نمیدونم چطورشد بمن گفت که بشقابو میزنم توسرت منم بلندشدم روی اون بابام اومد وسط خلاصه که دعوابالاگرفت بشقابو زد رو دستم کبود شده همسرخان هم نشسته بود منم وسایلامو جمع کردیم سرشام گرسنه اومدیم خونه
داداشمو ازمدرسه اخراج کردن بامعاونا دعواکرده پیرهن معاونو پاره کرده دائم پابچی کوفت وزهرمار بازی میکنه نیم ساعت میره میمونه دسشویی چمباتمه گوشی بازی
روانیمون کرده
همش میگه برای من قمه چاقو بخرین
میخام برم قاچاقچی بشم
عرق فروش بشم
مامانم داره دق میکنه منم بچه کوچیک دارم همشم فوش میده داداشم یعنی از دهنش ک..ر ک..س فوشی نمیوفته زمین نمیدونیم چیکارش کنیم
خیلی حالم بده تنها پناهم در شرایط سخت نی نی سایته😢😢😢