بچه ها بیاین از سوتی ها و هذیان هایی که تو بیهوشی از بقیه خودتون شنیدین تعریف کنید 😂
داداشم ۱۰ ۱۲ سالش بود نصفه شب پاشد دستشو گذاشت بیخ گوشش تا نصفه اذان گفت دوباره دراز شد خوابید
پرستارم یه خانومی بود قربون صدقه شوهرش میرفت، شوهره هم میگفت مگه اینکه تو اون عالم از این حرفا بزنه 😂
جمعه هفته پیش تب کرده بودم کل روزو خوابیدم بعد هر چند ساعت یه بار یه ربع بیست دقیقه بیدار میشودم باز میخوابیدم از شدت تب زیاد هذیون میگفتم بعد من خودم یادم نیس همسرم میگف تو خواب میگفتی گ.وز نزن خفه شدم انقد گ.وز نزن ...بعد میگف به من میگفتی ببینش بهش یع چیزی بگو منم گفتم چی بگم گفتی بگو اب بخوره انقد گوز نزنه😂😂
بیچاره میگف نمیدونستم بخندم یا از تبت گریه کنم
مامانم بعد عمل دماغش دکتر اومد بالا سرش برگشت بهش گفت دارم میمیرم دستت بشکنه به حق علی😂😂
تازه بهوش اومده بود گیج میزد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
