پسرخالم ۳ سالشه مامانش سرکار میره بیشتر اوقات یعنی همیشه پیشه منه منم ۱۹ سالمه
پسر خاله من خیلی جیغجیغو هست با همه نمیسازه فقط فقط با من خوبه دیشب مامان باباش خونه بودن انقدر جیغ کشید امدن پیشم منم پیش دختر خاله هام و دختر دایی هام بودم امدن من گفتم معذرت میخوام یه امروزو نمیتونم یهو خاله و شوهر خالم وایسا بچه رو پایین بذاریم و بعد درو بستن محکم رفتن خیلی بهم برخورد هیچی نگفتم فرداش همه جمع شدیم دور هم هر دو حالت قهر داشتن ولی پسر خالم هی می امد پیشم اجی اجی باهاش بازی کردم اهنگ زدم ولی خاله بیشعورم هی میگفت بیا اینجا نرو پیشش اخر پسر خالم که ۲۰ سالشه گفت خاله چته چرا اینجوری میکنی
هیچی نگفت
بعد چند دقیقه محکم زد تو چشمم پسر خالم چشمم هنوز درد میکنه
سرش داد زدم خالم سریع امد گفت چته بیشعور بیشخصیت هی هیچی نمیگم حالا بازترش نمیکنم ولی همه طرفو منو گرفتن جزو بابا بزرگم
خیلیی ناراحت شدم دیگه حتی اسمشم نمیارم