2777
2789
عنوان

چه کار کنم؟

101 بازدید | 9 پست

سلام

من حالم اصلا خوب نیست یه بغض کثافتی دارم که دارم خفه می شم نمی دونم باید چه کار کنم

اصلا حالم خوب نیست

من 5 سال به کسی دوست هستم (امروزم خیر سرم سالگردمون بود)

2 سال قبل از دوستیمون دوسش داشتم

یه سری رفتارایی داره ولی خوب من دوسش دارم

قبلا خیلی گیر میداد من یه سری چیزارو بهش نمی گفتم و بیشتر دعوامون می شد

چند ماه پیش ازم خواست تا همه چی و بهش بگم هر رابطه ای که قبلا داشتم با جزیئات منم گفتم ولی هروز سوالاش بیشتر میشد

یا مثلا می گفت از این تاریخ تا این تاریخ نمیشه که با کسی نبوده باشی

می گفت اگه همه چی و بهم بگیم بهم نزدیک تر میشیم واقعا هم توی این چند ماه خوب بودیم

خیلی خوب حتی بیشتر از قبلا

من 2.3 سالی هست دنبال کارای ارشدم نرفتم توی پایان نامه موند دیگه دلیلی هم نداشت از دفاع کردن می ترسم هرروز گفتم از امروز می خونم میرم دیگه نرفتم 

چند روزه می گه داستانت با استادت چیه که نمیری دنبال کارای پایان نامه ات

می گم هیچی دادم بیرون انجام داده تسلط ندارم اونم گیر که خودمون انجام بدیم بفهمه بد میشه

دیروز رفتم دانشگاه توی راه دانشگاه زنگ زده می گه بگو هرچیزی که هستو می گم چیزی نبودهههههه ولی قبول نمی کنه

می گه تو آدم درس خونی هستی با شناختی که ازت دارم ول نمی کنی چند سال بگو چیه اینا باهم نمی خونه


یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

اشتباه از اونجایی شروع میشه که گذشته ات رو میریزی تو حالت  من هر بار رفتم تو رابطه ازم پرسیده ...

چند سال هیچی نگفتم گفت می خوام کنار هم بمونیم برای آینده تصمیم بگیرم بگو منم گفتم از اون موقع هم که گفتم واقعا فکر کرد دنبال کاراشو اینا بود ولی الان ....

دیروز اینقدر تو راه گریم گرفت رفتم پیش استادم  برگشت گفت نگاهت یه جوریه انگار خیلی فشار روته..

اینو به پارتنرم گفتم دیروز گفتم اینقدر اذیتم نکن وقتی می گم چیزی نیست یعنی نیست

گفت اینا باهم نمیخونه و این سوال همیشه برای من می مونه

گفت مگه فشار هست؟ گفتم آره دیگه وقتی حرف آدم و قبول نمی کنی

گفت آهاااااا خوبه که حرفشم تایید می کنی پس شناخت خوبی داره که می دونه از نگاهت می فهمه

 

گفت نه دلیلتو بگوکه نرفتی چرا دنبال پایان نامه ات(مثل بازجوها ازم سوال می کنه جوری که آدم به کار نکرده هم اعتراف می کنه)

گفتم اصلا دوست نداشتم برم

گوشی و قطع کرد

پیام دادم کسی که 3 سال من و ندیده فهمید چقدر فشار رومه ولی تو اینو نمی فهمی

گفت این حرفت و میذارم کنار حرفای دیگه ات تا آخر عمرم هم یادم نمیره و دیگه جواب پیامامو نداده

صبح (همکاریم) نشسته هی با این گوشی وا موندش ور میره لبخند میزنه پیام دادم نمیری از خنده 

بلاکم کرد

منم کردم


ولی الان حالم بده

خسته ام

انگار این ظرف صبرم لبریز شده

تحت فشارم از هر دو طرف

هرچند وقت یه بار مامانم میگه بگو بیاد خواستگاری تکلیفتو معلوم کن

بگو تا فلان موقع میاد

من دوست ندارم مجبور باشه بیاد

مگه من چقدر تحمل دارم

چرا حال خراب من واسه هیچ کدومشون مهم نیست

احساس می کنم گیر کردم بین خودخواهی اینا

می دونم که توی قهرایی که تو این سالا داشتیم حالا نمی دونم همه شون یا بعضیاشون به قول خودش شیطنت کرده (رابطه داشته) میگه فقط واسه همون مورد بوده و حسی نداشته 

مگه اگه احساس کردم طرف داره باهم فاز دیگه ای برمی داره جلوشو گرفتم


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792