دیشب خواب خیلی عجیبی دیدم
در مورد کسی که مرده
خیلی فکرمو درگیر کرده
از راهنمایی تا دبیرستان یه دبیری داشتیم مجرد بود و خیلی خوشتیپ و البته اونموقع فک کنم حدود ۳۵ چهل سالش بود
چون قبل ما خیلی وقت بود که دبیر بود تو اون مدرسه، ولی چون خیلی به خودش میرسید جوون تر میخورد
خو
الام معلمت فوت شده؟
سال آخر دبیرستان سر یه بحث سیاسی عقیدتی با هم یه کم حرفمون شد
البته نه فقط با اون
من با چن تا از دبیرای دیگه، که اونم باهاشون بود
👀
خب
سال قبل مسافرت بودم دختر خالم زنگ زد گف فلانی مرد
گفتم چطور گف نمیدونم بعضی ها میگن خودکشی بعضی هام میگن سکته کرده
دیشب خوابشو دیدم
تو مدرسه بودیم
همه همکلاسیهام بودن
این خانم هم بود
من این چن وقته زیاد از غم و رنج و درد ناله کردم
انگار تو خواب هم تو همین فازا بودم
بعد برگشت به من گف درد واقعی اونی نیس که شما دارین درد واقعی رو من دارم
و همش این کلمه رو تکرار میکرد
اومدم بهش دس بزنم دستم سوخت
بعد من با صداس خیلی قشنگ و صوت زیبایی شروع کردم سوره فاتحه رو خوندن
و اون خانم و بقیه بچه ها باهام خوندن
بعدش که تموم شد
انگار اون خانم راحت شد و خیلی خوشحال شد و یه حس خیلی خوبی پیدا کرد
بعد این بیدار شدم
و سه تا از انگشتای همون دستم که بهش خورده بود همچنان میشوخت
یه کم بعدش اذان صبح گفتن و نماز خوندم
اینو بگم من طوری هستم که حجاب دارم نماز روزه و بقیه احکام و به جا میارم
البته موافق یک سری افراد و مسائل جاری که گفتنش باعث تعلیقی میشه نیستم
(اینو نگفتم که بحث راه بندازم، صرفا به خاطر معرفی خودم بود)
دلم خیلی براش میسوزه هنوز جوون بود 😭
