من یه زن بابا ۵۵ساله از روستا گرفتیم برا پیری کوری بابام
دیروز زنگ زدم بهش رفته بیرون بابام تنها مونده کل خونه رو تمیز کرده
اینقد غصه خوردم بابا من ک یه قاشق نمیشست
رفته برا خودش مانتو خریده۲میلیون
حالا گیر داده بابام وسایل خونه رو عوض کنه
میدونم به من ربط نداره اومد خونم یه عالمه بهش غر زدم
بابامم گفت تو دخالت نکن به تو ربطی نداره البته یواشکی گفت نه جلوشش
اینقد از دیشب دارم غصه میخورمم😐😐😐
چه بی منطقی کللللا
همونطور که گفتی بهت ربطی نداره :')
غصه چی و میخوری اون وقت که براش زن میگرفتین باید غصه میخوردی الان دیگ ربطی بهت نداره چه جور زندگی میکنن
راست گفته دیگه
ینی چون زنه بابات شده حق نداره بره بیرون وخرید شخصی انجام بده؟؟ باید همش پیش بابات بمونه تو خونه؟؟
منتظر حمله باش
بابات چند سالشونه و شغلشون چیه
روزی که رفتید خواستگاری مستقیم گفتید اومدیم کلفت بگیریم؟؟؟
خیلی سخته نمیتونم تصور کنم
یعنی خرید نکنه
عجب
زن بابات شده عزیزم اونم حق داره
غصه میخوری بابات امید ب زندگی پیدا کرده
توقع داری طرف بیاد کلفت بابات باشه !؟؟؟؟؟
ازدواج کرده دوس داره خوب زندگی کنه لطف کن زندگزشونو خراب نکن مرسی
واسه پدرت پرستار گرفتین یا زن
واااا پس انتظار خدمتکاری ازش داشتی همینطور خدمتکار استخدام میکردید
وا خب نوکر و کلفت که واسش نگرفتین زن گرفتین مادر خودتم بود همین حرفارو میزدی؟
