دیشب خواب ترسناک دیدم. خواب دیدم رفتم مشهد. بعدش اونجا رفتیم پیش دعا نویس. دعانویسه خانم بود. اول بهم گفت نمی رسی بهش ریسمان تون به هم نمیخوره. ولی بعدش گفت نه میخوره بهت. ولی سخته باید نگهش داری.
بعدش رفتم بیرون دوباره یه دعا نویس آقا آمده بود خونمون یه دفتر دستش بود دفترش رو باز میکرد یه دفه تو برگش نگاه کرد گفت تو هفت مدت دیگه زنده بیشتز نیسی
حالا هفت ساعت هفت ما ۷ سال میخواستم بگم ۷۰ سال گفت نه
برای همین ازدواجت سر نمیگیره با کسی
05:56:03 | 1401/12/06