این ساعت شب اومده گوشیش هم خاموش میگه از صبح دارم بدو بدو میکنم دنبال ی لقمه نون از صبح ی نون ماست خوردم میگ دلت میخاد خونه بشینم از فردا نمیرم سرکار میکنم بر دلت ببینم کی هزارتومن میده دستت
من امروز رفتم خونه خالم میگ ازصبح تو رفتی خونه خالت دور زدی من دنبال کارام بودم
حالا نمیدونم تقصیر من بود یا اون
وقتی اومد گفت بیا بریم بیرون ی دوری بزنیم ی آبمیوه ای بخوریم منم گفتم نمیام برو همون قبرستونی گ بودی
بنظرتون من مقصرم یا اون