سلام .عزیزان دیروز رفته بودم مطب یه پزشکی برای جراحی بینی این سومین جایی بود که میرفتم تورک خدا شما بگید من چیکار کنم همین ک وارد شدم به شدت مطب غلغله بود چقدر دماغ عملی از اکثرشون میپرسیدم .مشکل تنفسی ندارین راضی هستین چند تاشون راضی بودن و میگفتن آره ولی نمیدونم چرا احساس میکردم نمیتونن خوب نفس بکشن همش دهانهاشون باز بود سوراخهای بینیشون تنگ بود نمیدونم شاید احساس منه خلاصه یک ساعت منتظر شدم تا نوبتم شد همین که میخواستم برم داخل یه دختر خانم وارد مطب شد که خیییییلی حالش بد بود مادرم ک پیشم بود فکر کرد تصادف کرده برادر و مادرش دستشو گرفته بودن و اون دختر چشمهاش به شدت ورم داشت و میگفت حالم بده من با دیدن حال اون خانم فشارم افتاد و تمام مطب دور سرم چرخید خیلی حالم بد شد ترسیدم واقعا خانمها وحشتناک بود من همش میترسیدم دور از جونش فوت کنه خلاصه ک داخل شدم و مشاورم گرفتم دکتر بهم گفت خیلی تغییر میکنی اما من متاسفانه باز هم ترسیدم و با مادرم برگشتیم خونه و منصرف شدم ای خدا چیکار کنم من نه از ظاهر بینیم راضیم نه دل عمل دارم اینم بگم که چند نفر هم ناراضی بودن یکی بعد شش ماه اومد فیلر تزریق کنه یکی میگفت یه طرف بینیم دائم کیپ میشه یکی میگفت آبریزش دارم واااای نمیدونم چه غلطی کنم ببخشید طولانی شد.
تو میتونی بگی طبیعی برات عمل کنن و فقط مشکلاتت رو رفع کنن بیخودی کوچیک نکنن ک باعث مشکل تنفسی شه
یا اگه سوراخای بینیت قرینس اصلا بگو دست نزنه بهشون
تو که میترسیدی از تاریکی الان چجوری تنهایی خوابیدی؟کاش میدونستم آخرین غروبه , شهرمون جنگه خیابونا شلوغه , دستت تو دستم میدوییدیم تو کوچه که ازم گرفتنت با یه گلوله ...🕊️🤍