الهی!نه من آنم که زفیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی!
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی...
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی!
کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی...
بیایید کمتر خطوط قلبمان را اشغال کنیم شاید خدا پشت خط باشد خدایا مرا به آنجایی برسان که هیچ چیز جز راضی بودن تو برایم مهم نباشد خدا جون دخترمو به خودت میسپارم حافظ خونواده ی سه نفرمون باش.
الهی!نه من آنم که زفیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی!
در اگر باز نگردد نروم باز به جایی...
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی!
کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی...
بیایید کمتر خطوط قلبمان را اشغال کنیم شاید خدا پشت خط باشد خدایا مرا به آنجایی برسان که هیچ چیز جز راضی بودن تو برایم مهم نباشد خدا جون دخترمو به خودت میسپارم حافظ خونواده ی سه نفرمون باش.