من تازه اومذم خوابگاه ترم یکم
خوابگاهمون سوییته ده نفریم😭
و خب اینا واقعاااااا شلختن
ظرفای غذا ولا کف زمین ظرفای نشسته زیاد و کلا بازار شام
من فقط تلاش میکنم که خودم بهداشت خودمو رعایت کنم وسایل جدا کردم و اینا
بهشونم گفتم با مهربونی گوش نمیدن
و خب از من متنفرن چون دیرتر اومدم اینا صمیمی شدن
فک میکنن جای دوستشونو گرفتم در صورتی که اصلا اینطوری نیستتتت
من به خواست خودم نیومدم اینجا
و اقلا هم فاز نیستیم همش تو فاز کراش و دایرکت و اینان
از غصه نمبتونم درس بخونم
دارم دق میکنمممم
دلم برای مامانم تنگ شده
چیکار کنم؟؟؟؟