بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نه خاک وچوک این معنی رو نمیده به اصلاح بود تو سریال شب های برره
تو ببره مگه یادته
یه زن یا هزار مشکل وسخت جونی برادر شوهرم تالاسمی ماژور دیابتیه و نارسایی قلبی و ریوی ۱۵ ساله خون دل بزرگش کردم چه شب تا صبح بیمارستان بغلم بعد از تزریق خون یا دسفرال میلرزید چه خون دل ها خوردیم تا رسید به ۱۵ سالگی چه شب تا صبح دنبال دارو نبودم دنبال دکتر نبودم اتاقش به جای تخت نوجوان تخت بیمارستان با دستگاه اکسیژن هست چه شب هایی که میلرزید وبیهوش تو بغلم بود هر دوچرخه که میدید اون شب برای من و شوهرم ماتم بود درمانده ترینم از ارزوهایی که گفته و نوشته مینویسم دوست دارم برم کوه دوست دارم دوچرخه داشته باشم دوست دارم کاکائو بخورم دوست دارم تخمه بخورم فوتبال نگاه کنم دوست دارم زنداداشم به جای کیف دارو برام کیف ورزشی بزاره دوست دارم یه شب بدون ترس از ...بخوابم
یه زن یا هزار مشکل وسخت جونی برادر شوهرم تالاسمی ماژور دیابتیه و نارسایی قلبی و ریوی ۱۵ ساله خون دل بزرگش کردم چه شب تا صبح بیمارستان بغلم بعد از تزریق خون یا دسفرال میلرزید چه خون دل ها خوردیم تا رسید به ۱۵ سالگی چه شب تا صبح دنبال دارو نبودم دنبال دکتر نبودم اتاقش به جای تخت نوجوان تخت بیمارستان با دستگاه اکسیژن هست چه شب هایی که میلرزید وبیهوش تو بغلم بود هر دوچرخه که میدید اون شب برای من و شوهرم ماتم بود درمانده ترینم از ارزوهایی که گفته و نوشته مینویسم دوست دارم برم کوه دوست دارم دوچرخه داشته باشم دوست دارم کاکائو بخورم دوست دارم تخمه بخورم فوتبال نگاه کنم دوست دارم زنداداشم به جای کیف دارو برام کیف ورزشی بزاره دوست دارم یه شب بدون ترس از ...بخوابم
۱۸ سالته سال ۸۳ پخش میشد من هر چه دهه ۸۰ دیدم خوششون نیومده
یه زن یا هزار مشکل وسخت جونی برادر شوهرم تالاسمی ماژور دیابتیه و نارسایی قلبی و ریوی ۱۵ ساله خون دل بزرگش کردم چه شب تا صبح بیمارستان بغلم بعد از تزریق خون یا دسفرال میلرزید چه خون دل ها خوردیم تا رسید به ۱۵ سالگی چه شب تا صبح دنبال دارو نبودم دنبال دکتر نبودم اتاقش به جای تخت نوجوان تخت بیمارستان با دستگاه اکسیژن هست چه شب هایی که میلرزید وبیهوش تو بغلم بود هر دوچرخه که میدید اون شب برای من و شوهرم ماتم بود درمانده ترینم از ارزوهایی که گفته و نوشته مینویسم دوست دارم برم کوه دوست دارم دوچرخه داشته باشم دوست دارم کاکائو بخورم دوست دارم تخمه بخورم فوتبال نگاه کنم دوست دارم زنداداشم به جای کیف دارو برام کیف ورزشی بزاره دوست دارم یه شب بدون ترس از ...بخوابم
خوب سال های بعدش پخش شد دیدم :/ اتفاقا خیلی خوشم میاد ازش
اولین نفری هستی که از هم سنات من شنیدم فیلم خوبی است اخراشو دیگه نساختن همه جمع میشدیم اونو ببینیم
یه زن یا هزار مشکل وسخت جونی برادر شوهرم تالاسمی ماژور دیابتیه و نارسایی قلبی و ریوی ۱۵ ساله خون دل بزرگش کردم چه شب تا صبح بیمارستان بغلم بعد از تزریق خون یا دسفرال میلرزید چه خون دل ها خوردیم تا رسید به ۱۵ سالگی چه شب تا صبح دنبال دارو نبودم دنبال دکتر نبودم اتاقش به جای تخت نوجوان تخت بیمارستان با دستگاه اکسیژن هست چه شب هایی که میلرزید وبیهوش تو بغلم بود هر دوچرخه که میدید اون شب برای من و شوهرم ماتم بود درمانده ترینم از ارزوهایی که گفته و نوشته مینویسم دوست دارم برم کوه دوست دارم دوچرخه داشته باشم دوست دارم کاکائو بخورم دوست دارم تخمه بخورم فوتبال نگاه کنم دوست دارم زنداداشم به جای کیف دارو برام کیف ورزشی بزاره دوست دارم یه شب بدون ترس از ...بخوابم