بچه ها من حالا سعی کردم خلاصه تعریف کنم بازم طولانی شد ی کم لطفا درست بخونید و راهنمایی کنید
آقا تو خونه فقط من رانندگی بلدم
و هرکی هرجا بخواد بره من باید ببرم تا اینجا اوکی
من صبح ها خودم میدونم دیر بیدار میشم
امروز صبح مامانم بیرون کار داشت خیلی بیدارم کرد انصافا تهش بیدار شدم ک ببرمش
من حدودا ۳،۴ روزی میشه با داداشم دعوام شده و قسم خوردم ک دیگ باهاش حرف نزنم،کلا مامانم ب شدت هواش و داره..
بعد من رفتم تو ماشین دیدم داداشمم میاد ناخودآگاه اصلا اعصابم خورد شد و کم حرف شدم مامانم خیلی جاها کار داشت پست ،پاساژ ،تره بار و...
من همه جا بردمش فقط ی جا یادم نیس چی شد
داداشم تو ماشین نبود من برگشتم گفتم اه ازش بدم میاد (یهو مامانم با تندی جوابم و داد همیشه همینه قبل از خود داداشم ازش دفاع میکنه)
خیلی ناراحت شدم و عصبی
بعد چون من هی میبردم اینارو خودم تو ماشین میشستم کلافه هم شدم خواست بره پاساژ فقط گفتم زود بیا من حوصلم سر میره
اینم بگم جاهایی ک رفتیم جای پارک نبود تا پارو کنم و منم برم،باید فقط تو ماشین میشستم