نمیدونم عنوانش تو اینجا درسته یا نه امیدوارم کسی از آشنایان هم نبینه شناسایی نشم! کمکم کنید!
موضوع مربوط میشه به مادر شوهرم من دوستش دارم مثل مادر خودم میدونمش تا حالا هم مشکلی باهم نداشتیم ولی تازگیا دلم نمیخواد دیگه خونشون برم!!
مادرشوهرم زن سختی کشیده ایه پدرشوهرم هم آدم سرشناسیه (حداقل تو محله خودشون و بواسطه شغلش)
خب
چرا نری وقتی انقدر خوبه مشکلی نداری؟
بغلش کن 😐
خو دیگه خوبه، برو ناز نکن
در جواب عنوانت: بده بغلی 😬😂
خب نرو
من که متنفرمممممممم ازش متنفرررررر دیگه شوهرمم میدونه و شناختتشون خداروشکر
پدرشوهرم هیچ وقت تو جوونیش خونه نبوده یعنی بوده ولی بعنوان یه همسر تو زندگی برای مادرشوهرم نبوده همه کارهای زندگی رو مادرشوهرم با وجود پنج تا بچه خودش انجام میداده از خرید خونه گرفته تا مدرسه بردن بچه ها و کارهای خونه و.. حتی خیلی کارهایی که بعهده مرد خونست رو خودش انجام میداده
کمتربرو هفته یه باریاماهی یه بار
بزارید کامل تعریف کنم بعد لطفا بهم راهنمایی بدید
خب دیگه
تخ اسم مادر شوهر میاد چهار ستون بدنم میلرزه ادم اینقدر بی شخصیت
مادرشوهرم بخاطر اینکه شوهرش هیچ وقت همراهش نبوده و تو جوونیش خیلی سختی کشیده همیشه تو گذشته است و از گذشته گله میکرد راستی من دوتا خواهرشوهر و دوتا جاری دارم خواهرشوهر هام هروقت مادرشون گلوی میکنه سریع باهاش تند برخورد میکنن و نمیذارن مادرشون درددل کنه جاری هامم که کلا مثل شلغم میمونن یکیشون تا دعوتشون نکنن نمیاد خونه مادرشوهرم یکیشون هم با اینکه طبقه پایین مادرشوهرم میشینن تا همه واحد مادرشوهرم جمع نشیم و ازش نخوایم بیاد بالا پاشو خونه مادرشوهرم نمیذاره
