2777
2789
عنوان

رحم دو شاخ

| مشاهده متن کامل بحث + 263159 بازدید | 8460 پست
از اونجایی که انستیتو نازایی نوید یه دیلی کلینیک(کلینیک روزانه) هست و نه بیمارستان، بعد عمل فقط تا موقعی که بتونی رو پاهات راه بری و هوشیار باشی نگهت میدارن. و خبری از بستری نیست. یکمی که گذشت چشمم به ساعت افتاد و فهمیدم حدود دو ساعت و نیم بیهوش بودم.. حدود 2.45 بهوش اومده بودم و حالا 3.5 بود. کمی حالت تهوع داشتم. با اینکه آدمی هستم که در مواقع این چنینی خودمو نمیبازم و با نشون دادن لبخندم به اطرافیان میگم خوبم، اما اون روز تا چشمم به مادر و همسرم افتاد شروع کردم به اشک ریختن.... صورتم ورم کرده بود و نمیدونستم چرا... بعد فهمیدم که گویا به ماده بیهوشی حساسیت داده بودم. از اینکه میدیم چقدر حالم با بقیه متفاوته بیشتر گریم میگرفت و اینکه همه نشسته بودن ولی من نمی تونستم... وقتی لباسامو میپوشوندن احساس کردم یه چیزی رو دارن روی پام با چسب فیکس میکنن و با وحشت پرسیدم این چیه؟؟؟؟؟؟ گفتن که سونده ولی نه برای ادرار که داخل رحمم یه بادکنک سر این وصله تا رحمم بعد عمل چسبندگی نده و یک هفته هم باید نگهش دارم.... حس بدی بود....
خلاصه یکم که بهتر شدم و تاثیر بیهوشی کمتر شد اجازه دادن که بریم. و یه برگه دادن که توش نوشته بود درد کتف و قفسه سینه طبیعیه و کی میشه حمام برم و... با کمک بهیارها تا دم در آوردنم و همسر که ماشین رو دم در آورده بود منو سوار کرد... صندلی جلو بودم چون اصلن نمیتونستم دراز بکشم. اول صندلی خوابیده بود ولی یواش یواش که درد بیشتر میشد صندلی رو برام صاف میکردن. آروم آروم رفتیم تا رسیدیم به هتل...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

از وقتی ایستاده بودم توی انستیتو از بغل پای چپم خون میریخت. بهم گفتن به خاطر سونده و یه پد رو روش چسبوندن..
وقتی رسیدیم هتل با کمک مادر و همسر تا دم آسانسور رفتم و چقدر نگاه پرسش آمیز که چرا این خانومه اینطوری شد...!؟ رفتیم بالا و من که باید مایعات میخوردم رو بستن به آب آناناس. گفته بودن باید دفع داشته باشم که خدا رو شکر تا شب این اتفاق افتاد. با وجود درد و منگی که هنوز از بیهوشی تو تنم مونده بود به صورت نشسته یکم خوابم برد. با هر نفس احساس میکردم یه تیغ تو کتف راستم فرو میره.. و اگر یه ذره دست راستم رو منققبض میکردم این احساس چند برابر میشد. وقت شام شد و من که هنوز باید فقط مایعات میخوردم با اصرار و کمک مادر و همسر به رستوران هتل رفتم. کمی سوپ و دسر شیرین خوردم و چون باید راه میرفتم با اعتماد به نفس تو لابی یکم با مادرم راه رفتم و برگشتیم بالا. با کمک تو اتاق راه میرفتم و مدام مایعات میخوردم. یکی از بدترین بخشهای بعد عملم 9تا آمپول جنتامایسینی بود که هر هشت ساعت باید میزدم و با گذشت نزدیک به دو ماه هنوز جاشون درد میکنه... آمپولها رو مادرم برام میزد با کلی دلسوزی و از اونجا که نمیتونستم دراز بکشم باید ایستاده برام میزدن... حدود 12همسر بعد از اینکه به اصرار من یک ملافه اضافه از خانه داری هتل گرفت تا من که میترسیدم ملافه تخت خونی بشه راحت بتونم رو تخت بشینم و دوتا رو باشی یکبار مصرف رو هم که با خودم داشتم زیرم پهن کرد و مطمین شد که راحتم بیهوش شد از خستگی. مادرم ولی بیدار بود و تا من قصد میکردم دستشویی برم کمکم میکرد. تو این مدت تا حدود 4 صبح چند بار سعی کردم دراز بکشم که هر دفعه با حالت خفگی و درد شدید کتف راست و دنده هام مواجه میشدم و باید بلندم میکردن. نشسته بودم و پشتم رو به دیواره بالای تخت تکیه داده بودم. پنج تا هم بالش روی پام گذاشته بودم و
دستم روش بود و سرم رو بهش تکیه داده بودم. درد شدیدتر شده بود و احساس میکردم سرعت و شدت تکرار درد که من مثل ضربه های محکم حس میکردم بیشتر شده بود و نمیتونستم نفس بکشم. همسر رو بیدار کردم و اون کمکم کرد یکمی راه برم ولی فایده ای نداشت.. ماساژ هم فایده ای نداشت.. دو تا مسکن خوردم ولی باز هم خوب نبودم... بالاخره همسر به اورژانس زنگ زد و با مسیول هتل هماهنگ کرد که اورژانس میاد. اومدن و وقتی شرایط رو دیدن گفتن هیچ کاری نمیتونن برام بکنن و همه دردا طبیعیه. و فقط گفتن که به جای قرص از شیاف استفاده کنم که بهتر جواب میده... �
از اون سواعت که مامورای اورژانس رفتن و همسر از مسیول هتل خواست یکی رو برای خریدن شیاف بفرسته تا خود صبح من یک لحظه هم نتونستم بخوابم. با استفاده از شیاف خیلی حالم بهتر شده بود و میتونستم آروم بدون کمک راه برم. مادر و همسر یکمی میخوابیدن و زود می پریدن و هوامو داشتن.. صبح تونستم برای خوردن اولین وعده غذای جامدم رو بعد از دو شبانه روز با اشتهای کامل بخورم که خیلی خوب بود.. برای بیست روز باید هر 12 ساعت استروژن و ده روز بعد هم پروژسترون میخوردم. آمپولها هم که هر هشت ساعت... همسر برای یه سری کارای باقیمونده به انستیتو رفت. صبحانه رو خوردیم و باز راه رفتم این بار بدون کمک و مدت حدودن نیم ساعت. همسر برگشت و من که احساس میکردم بهترم پیشنهاد دادم که همون موقع راه بیفتیم و بریم شیراز. و همسر قبول کرد چون من به هر حال نمی تونستم دراز بکشم و از نظر انستیتو هم مانعی نداشت که بریم. حرکت کردیم و چند مساله ای که تو راه اذیتم کرد یکی دستشویی بود که باید فقط فرنگی میبود و به سختی پیدا میشد، یکی آمپولها.. و درد کتفم فم که تمام مدت کم و زیاد با من بود و قرص و شیاف مسکن تنها راه چاره..
از حدودای آباده برف شدیدی گرفت و همین باعث شد که دو سه ساعت دیرتر برسیم و البته اون لحظات دردناک رو برام زیبا میکرد... رسیدیم و تا یک هفته من نشسته روی تخت میخوابیم. درد به مرور خیلی کم میشد و چیزی که خیلی نگرانم کرده بود این بود که سوندی که تو رحمم بود وقرار بود یک هفته بمونه بعد 48 ساعت خودبخود در اومد.. البته طی تماسی که با انستیتو گرفتم و مشورتی که با آقای دکتر انجام شد جای نگرانی نداشت ولی به هر صورت تا زمانی که برای دیدن نتیجه عمل نرفتم خیالم راحت نشد.... تو این مدت دل دردهایی داشتم ولی قابل تحمل بودن. خونریزیم هم تا یک هفته بعد از بین رفت. بخیه ها رو هم روز نهم کشیدم. پروژسترون که تمام شد بعد سه روز پریود شدم و وقتی پریدم تمام شد طبق قرار قبلی برای تکرار عکس رنگی و اطلاع از نتیجه عمل به استیتو رفتیم. اونجا همه منو یادشون بود. چون طبق نظر دکتر کشاف رحم من یک نمونه نادر بود و بعد عمل ایشون از همسرم اجازه گرفته بودن که عکس قبل و بعد عمل رحمم رو تو کتابشون بذارن و یه کنفرانس هم در خصوص همین مورد و اینکه سوند زودتر از موعد در اومده بود برگزار کرده بودن و به دکترا در این خصوص توضیح داده بودن... خلاصه اینکه حسابی معروف شده بودم!
سلام باد چون خیلی سختی کشیدی چه خوب بود همسرت و مادرت کنارت بودن و همراهیت میکردن


ایشاا. بعد از این سختی ها نی نی ها بیان و تلافی سرو اونا در بیاری

ولی اول از همه سلامتی خودت مهمه که ایشاا.. همه چیز خوب پیش میره گلم
خدا همین نزدیکیس انچه او مقدر میکند عزیز است و ما جز متوکلین هستیم
باد جان منم میخوام بعد از چند ماه که باردار نشدم برم صاحب کشاف ولی همسرم به هیچ وج از اسپرم میگه نمیده میشه به دکتر گفت اگه زن هیچ مشکلی نداشته باشه بعد از مرد از بگیره اخه توی نوشت هات گفتی همزمان از زن مرد از میگره؟
خدا همین نزدیکیس انچه او مقدر میکند عزیز است و ما جز متوکلین هستیم
سلام مهدیاجونم. اول اینکه خوش امدی! دوم ممنون از دعای خیرت! و سو اینکه بله از هردو با هم آزمایش می گیرن و با هم بررسی میکنن. باهاش صحبت کن... خیلی از آقایون با این موضوع مشکل دارن و به نظرم احساس میکنن به غرور و مردونگیشون برمیخوره. ولی وقتی بیاد اونجا و ببینه چند تا زوج هر روز به اونجا مراجعه میکنن و حاضرن هر کاری بکنن تا بچه دار شن فکر نمیکنم از دادن یه آزمایش ساده دریغ کنه...
باد عزیز سلام
اول از همه ممنون که اینقدر با حوصله شرح عملت رو برامون نوشتی ... من نیز مشکل رحم دارم .. رحم من سپتوم داره به گفته ی دکترم عمل لاپاراسکوپی و هستروسکوپی باید بشم .. اینطور که خوندم فکر کنم کورتاژ هم بشم ... با اینکه دوستان مهربان بهم دلگرمی دادن که عمل راحتیه اما یک حسی بهم می گه راحت نخواهد بود .. دکتر ضخامت سپتوم رو زیاد می دونه ... امروز عصر وقت دکتر دارم تا زمان عمل رو مشخص کنه ... باد عزیز امیدوارم این تاپیک رو تا زمان بچه دار شدنت ادامه بدی چون می دونم خیلی از دوستان که با این مشکل روبرو هستند به اینجا مراجعه می کنند .. امیدوارم خبر های خوشی ازت بشونم منتظر جواب عکس رنگی ات هستیم
مراقب خودت باش
سلام وحیده ی عزیزم! خوشحالم که مفید بودم! خودمم امیدوارم که تا بارداری ادامه بدم ولی استقبال خیلی کمه! یعنی مثل تاپیکای دیگه گرم نشده... من هستم و هر سوالی داشته باشی سعی میکنم با توجه به تجربه خودم یا تحقیقاتم پاسخ بدم. امیدوارم شاد باشی و حتمن خبرم کن.
باد عزیز حرفت رو قبول دارم اما باز هم تشویقت می کنم که این تاپیک رو ادامه بدی شاید در بین تاپیکهای که می خوندم این تاپیک جزء تاپیکهای است که به اصل موضوع پرداخته از حرفهای حاشیه ای به دوره ... بعضی تاپیک ها موضوعش یک چیزیه اما وقتی ادامه پیدا می کنه می بینی چند جور سوال دیگه که مربوط به بحث نیست پیش میاد ...
مشکل سپتوم ورحم دوشاخ اینطور که من می بینم مشکل رایجی است
و تا به الان این تاپیک به طور تخصصی داره این موضوع رو بررسی می کنه
بعضی ها با یک لاپارسکوپی تشخیصی درمان می شن و بعضی هام مثل من باید همزمان 4 عمل روشون انجام بشه ...
به نظر من با شرح ریز موضوع می تونیم دوستان رو راهنمایی بکنیم
به هر حال من میام وبه اینجا سر می زنم اگر در تاپیک دیگه ی روند بارداری ات رو ادامه می دی برام لینکش رو بگذار.
سلامت وپایدار باشی
سلام من هم مشکل شما رو داشتم وبی خدا منو دوست داشت بدون بارداری متوجه سپتوم شدم من تازه برای بارداری اقدام کرده بودم پریود نمیشدم باردار هم نبودم رفتم دکتر آز نوشت سونو واژینال کرو گفت همه چیز عالیه ولی باردار نمیشدم بعد عکس رنگی برام نوشت انداختم دکتر گفت سپتوم داری اصلا نمیدونستم چیه خلاصه گفت باید عمل کنی رفتم یه دکتر دیگه همینو گفت خلاصه عمل کردم و لی عمل من راحت بود فقط استرس داشتم بعد عمل تو رحم من هم سوند بود چون موقع عمل دکتر گفت رگ رو بریده جهت جلوگیری از خونریزی اونو گذاشته خلاصه حول حوش 4 عصر با اصرار خودم برام درش اوردن خیلی چندش بود بعد نوار گذتشتم به اندازه یک لیوان خون اومد از فرداش تا 2 هفته آب بی رنگ میومد بعد دوباره خونریزی بعدش قطع شد تا پری شدم خلاصه فهمیدم تنبلی تخمدان دارم با دارو تخمک دارم خوردم اما خبری نبود تا اینکه چندروز پیش همسرم آز داد دیدیم مشکل اینباراز اونه واریکوسل شدید داره حالا قراره برم دکتر ببینم اگه میشه آی وی اف کنیم
mm60 عزیز من با شما تو پستهای قبلی آشنا شدم وتا حدودی در جریان عملت بودم ... ممنون که توضیحات کامل تری دادی ... من هفته ی آینده عمل دارم عمل سنگینی هم دارم .. تو حرفهات نکته ای بود که توجهم جلب شد بهش .. اینکه برا جلوگیری از خون ریزی برات سوندگذاشته، من باید طاقت بیارم ونگهش دارم برای جلوگیری از خونریزی .. گروه خونی ام O- است و همینجوری کم خونی دارم... یک سوال دیگه بجز همسرم کسی خبر از عملم نداره ..ایا بعد عمل باید استراحت مطلق کنم؟ یا می تونم در حد آشپزی سرپا باشم؟
mm60 عزیز خیلی از مردها با عمل واریکوسل مشکلشون حل شده .. بعد از عمل با رژیم غذای مناسب حتما نتیجه خوبی خواهید گرفت.
شاد وسلامت باشی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792