من ميگم آناهيتا افشار خواهر رضاس، تعريف كردن خاطره آتيش گرفتن خواهرش بي دليل نبود و يه ربطي به نعيم داره حس ميكنم رضا همه ماجرا رو نگفت و وقتي ميگفت نعيم بابامه داداشمه و همه كسمه دقيقا منظورش همينه كه فكر نميكرده كسي كه انقد دوسش داره نامردي كنه در حقش
هرچي بيشتر پيش ميره جزئيات رضا بيشتر ميشه
غير از مادر ساحل و رضا و بعدا صدرا هيچكس نميدونست كه قراره شمال برن پس چه جوري اون آدمربايي از قبل برنامه ريزي شد جز اينكه يكي از اينا بوده