سلام عزیزم توکل به خدا کن
من برای اینکه بدونی تنها نیستی و مشکلات برای همه هست برات تعریف میکنم چه اتفاقی برای مادرم افتاد
مادرم تو سن ۳۲ سالگی بچه دومش و بخاطر اشتباه پرستارا از دست داد ... کلا به مادرم گفتن بچه مشکل داشته ... مادرم افسردگی بدی گرفت .. بچه سه روزش و دیده بود .. نتونست تحمل کنه ... دکتر گفت چرا شکایت نکردی بچت سالم بود ... مادرم گفت من خبر نداشتم... دکتر گفت الان نباید بچه دار بشی خیلی خطرناکه آمادگی نداری ... مامانم قبول نکرد ... نذر کرد بچه سوم به دنیا اومد اگر پسر بود اسمش و ابوالفضل بذاره ... و خداروشکر بچه زیر نظر دکتر سال بعدش به دنیا اومد .. و الان یک برادر سالم دارم ... خیلی مادرم سختش بود اما کم کم کنار اومد ... حالا فکر کن خانواده شوهرش خیلی قدیمی فکر میکنن البته فکر نکنم قدیمی ها اینجوری باشند ... به مادرم گفته بودن حتما بچت حروم بوده که زنده نمونده ... بیچاره مادرم خیلی اذیت شد ...