این بنده خداها اعتماد کردن دوباره ب این
مثلا اومد گفت فلان مرحله از پیشبرد کارم۵۰۰ تومن میخواد تا حدود سی میلیارد ب هر کدوممون برسه
این بنده خداهام که حسابی زخم خورده و مالباخته بودن و فکر میکردن این هیچ کاره است
ومثل خودشون سرش کلاه رفته
بهش اعتماد میکردن پول رو جور میکردن میدادن
ولی از یجایی ب بعد ، چون خودشون پول نداشتن و همه چیشونو فروخته بودن و امید داشتن اگر این پولا رو بدن
پول اصلیشون بهشون برمیگرده
افتادن ب قرض گرفتن از فامیل و اشنا
حالا اتفاق نابود کننده تر اینجا افتاد که