۱۰سال پیش یه پلاک گوی خریدم با کاغذ خرید موند تا چند روز پیش شوهرم برای خرید خونه پول کم اورد طلاهامو بردیم فروختیم که طلا فروش گفت این پلاک گوی بدله منم کاغذ خریدش رو گم کرده بودم ولی اون مغازه دار هنوزم اونجا بود من همون موقع ب زن داداشم پلاکم رو امانت دادم رفت عروسی وقتی اورد پلاک سیاه بود همون لحظه مادرم گفت پلاک رو ببر طلا فروشی این چرا این شکلی شد من نبردم گفتم مادر تهمت نزن گناه داره الان نمیدونم کی رو قضاوت کنم
چه وحشتناک
طلا فروشه هم ۳۰ ساله کاسبه همه ب سرش قسم میخورن نشد ببرم پیشش وقتی کاسبا گفتن نکن اینکارو
😐
شاید گمش کرده از خجالت بدل خریده
طلا فروش كه بدل نميده احتمالا زن داداشت گم كرده نداشته بخره بدل گرفته
اما اخه نميشه يه بدل اونقد شبيو پيدا كرد
فقد میگم طلا فروش که بدل نمیفروشه😐
اسم كاربريت
نتیجه اخلاقی:
هییییییییییچ وقت به فامیل هییییییچی ندید
آره منم یه سرویس شانل گرفتم خاستم بفروشم انداخت جلوم گفت بدله گفتم از خودتون خریدم گردن نمیگرفت فاکتورم داشتم .
شوهرم پلیسه رفت در مغازش به غلط کردن افتاد به قیمت برداشت گفت قاطی طلا آشغال میزنن حواستون باشه خیلی عوضین ها
تقصیر طلافروش نیست،
یاابرفض😐
خب حالا چکار میکنی؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
