زحمات من رو پیش مادرش کتمان میکنه یا اصلا نمیگه یا واقعیتشو نمیگه. یه مثال بزنم، اسباب کشی داریم و منم هفت ماهه باردارم، دارم جلو چشمش وسیله جمع میکنم پشت تلفن به مادرش میگه نه خودم همه رو جمع میکنم نمیذارم دست بزنه!!!! خودش میره سر کار من باید بین این همه وسیله و بهم ریختگی تو خونه جدید بگردم و وسیله جا به جا کنم و کابینت مرتب کنم ناهار درست کنم و... مامانش زنگ میزنه، بهش میگه من میگم دست نزن خودش پا میشه کار میکنه! خودش داره صب میره سر کار میگه ظرفا رو بچین، لباسا رو مرتب کن فلان کن! ده روزه تو این وضعیت اسباب کشی هستیم، روزی یه وعده غذا میرسم درست کنم اونم تا بخوریم ساعت شده 5 و 6 غروب، از حال و روز بچه م کلا بی خبرم، ماه هفت رو تموم کردم کلا 4 کیلو اضافه کردم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.