2777
2789

دوستی که از نوجوونی با هم صمیمی بودیم وقتی ازدواج کردم خیلی میومد خونه‌م. وقتی ام جدا شدم کلا با من برگشت خونه بابام دیگه بهش کشو داده بودم لباساشو بذاره از بس با ما بود. یه دوست پسرم داشت که پسره هفته ای یه بار باهاش خدافظی می‌کرد به خدای بزرگ میسپردش میرفت با یکی دیگه، دوستمم سه سوت هکش می‌کرد تا صب میشستیم چتاشو با دوست دختر جدیدش میخوندیم. مرض داشتیم قشنگ. بعد دوستم تو اتاق من جییییغ داد گریه کولی بازی. هی میکفتم تورو خدا آروم گریه کن مامان بابام میپرن از خواب. حالا با ایناش کار ندارم، پسره پارسال یهوووو پیام داد به دوستم که فلانی ! حاضر باش. داریم میایم خواستگاریت !!!! و اومد خواستگاری!!!!! و دوستم قبول کرد و در پوست خود نمیگنجید و حالا ادامه ش و ببین

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

آقا من یه سفر سه چهار روزه رفتم همون موقع. اینستا رو باز کردم دیدم عکس از جشن بله برون گذاشته ! شاخ دراوردم. زنگ زدم تبریک گفتم . گفتم چه بی خبر. گفت اره یهو شد. هفته بعد عکس عقد گذاشت. پرام ریخت. کپ کردم. مامانم اینا همه عکسشو دیدن گفتن چرا نگفتی . فلانی عقدش بوووود. دیگه اصن جلو مامانم اینا اصن ضایع شدم. گفتم اره میدونستم. یادم رفت بگم. بعد که بهش تبریک گفتم دوباره گفتم چه بی خبر . گفت بهت زنگ زدم بگم. یه بار اشغال بودی یه بارم پشت فرمون بودی گفتی میگیرمت نگرفتی! آقا یخخخخ کردم از حرفش. خیلی خیلی خیلی ام رسمی باهام حرف زد. گفت سلام خوبی کتی جان عزیزم. حالااااا اینا به درک. بعدش و ببین

قبل از ادامش بگم که خوبت کرده دعوتت نگرده ادم این موجودات کنه رو نمیاره خونش و سرویس نمیده

یادت باشه تو این دنیا هیچ چیزی از هیچ کسی بعید نیست... اگر مادر شدی یادت نره اول تو باید شاد و قوی باشی تا بتونی شاد بزرگش کنی یک بچه از همون روز تولدش نگاهش به خنده های مادرشه نه رنگی بودن اتاقش...     شوهر خدا نیست نون شبت گرو اون نیست پس از سر ناچاری کنارش نمون اگر حرمت گزار نیست .

چند هفته بعد از عقدش زنگ زد که هوس شله زردای مامانتو کردم ولی بازم خیییییلی خشک باهام حرف زد. مامانمم براش درست کرد گفت با شوهرم میام میبرم. اصن نیومد تو. منم همون موقع دیدم نمیمونه  داشتم از خونه میرفتم بیرون جایی کار داشتم  گفتم پس با شوهرت سلام علیک کنم. یهو گفت الان نیا بیرون! نمیخواد! گفتم باشه. 

و از اون لحظه جوری از چشمم افتاد که شمارشو از گوشیم پاک کردم! و تمام. 

حالا بعد از یه سال خانم پیداش شده. هرروز زنگ و تماس که دلم خیلی براتون تنگ شده. میخوام بیام خونتون به یاد مجردی. خیلی سرد جواب دادم. یهو دوباره چند روز پیش برام نوشت باردارم. تبریک خشک گفتم. توی اینستا عکس سونوگرافی گذاشت مامانم اینا تبریک گفتن من نه. اومد همون عکسو برام تو واتساپ فرستاد. دوباره تبریک گفتم. برام نوشت کتی خیلی دلم گرفته. خیلی تنهام. 

جواب ندادم. ولی خیلی ناراحتم. شما بودین چیکار میکردین! 

دوستایی که توشرایط خاص فراموشت میکنن و فقط توتنهایی و بیکاریشون یادت میوفتن باید همه جوره حذفش کرد

گل اگرخارنداشت🥀🥀دل اگر بی غم بود💔اگرازبهرکبوترقفسی تنگ نبود 🕊️زندگی، عشق، اسارت، قهرواشتی🎈♥️ همه بی معنا بود.....  

این جورادماهمیشه همینن تابازشرایطشون بهترشه انگارنه انگارکه میشناستت

گل اگرخارنداشت🥀🥀دل اگر بی غم بود💔اگرازبهرکبوترقفسی تنگ نبود 🕊️زندگی، عشق، اسارت، قهرواشتی🎈♥️ همه بی معنا بود.....  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792