از بچگی پدر نداشتم بابام بوداا ولی پیش ما نبود ما رو نخواست چ حرفا چ تیکه ها چ بدبختیها که نکشیدیم عاشق پسرخالم بودم از بچگی همش میگفتم من بابا ندارم اون هیچ وقت نمیاد با دختری که گدر بالاسرش نیس ازدواج کنه منم اعتماد به نفسم داغونه با مامانمم راحت نبودم بهش حسمو بگم خواستگاری کردن به خاطر بابام گفتم نه پا رو دلم گذاشتم چون به خاطر کاریکه کرده بود اصلا خونه بابابزرگم (مادریم) نمیومد منم گفتم اگه بگم اونو میخوام لج میکنه نه تنها موافقت نمیکنه حتی نمیزاره دیگ رفت و آمد کنیم من دیگ حتی نمیتونم ببینمش😭💔
اون ازدواج کرد دیگ فک کن چی کشیدم هم رو تو خودم میریختم با غریبه ازدواج کردم بابام تو شب خواستگاریم به زور آوردنش تو نمیومد
😭😭
شش ماه پیش عروسیم بود نیومد
فک کن😭
با شوهرمم مشکلات ریز زیاد داریم خسته شدم دلسرد شدم
حالا فک کن این مابین خواب عشق سابقمو میبینم که ابراز علاقه میکنه بهم نمیدونی چ حالی دارم این روزا