اعصاب نداشتم، حالمم بد بود. پشت تلفن باهاش بد حرف زدم.
یه ساعت بعد زنگ زدم عذرخواهی کردم، گفتم برام یه ورق ژلوفن بگیر با یه نارنجک ببندم به خودم تموم شم راحت شم😂
ده دقیقه بعد گفت درو بزن😦
مغازه رو بسته بود.
هوبی و پاستیل قلبی دستش بود. گفت اینا قلب منه برات ریز ریز کردم. یه تخم مرغ شانسی ام بهم داد گفت اینم نارنجک .. ببند به خودت😂😍🥹❤️
اکلیلی شدم