الان حالت بده وهنش به فکرشی یه مدت که بگذره عقلت جای قلبت به کارمیفته ومیبینی اصلاآش دهن سوزی نبوده وبهترکه رفته
امیدوارم توی زندگیهاتون هیچ وقت مشکلی نداشته باشید، همه چیز خوب و درست و سرجاش باشه، اما اگر خدای نکرده یه وقت گره کوری خورد به زندگیتون، خدا رو قسم بدید به ناامیدی حضرت عباس.. لحظه ای که کنار نهر علقمه.. یه چشمش به مَشکی بود که دیگه آبی نداشت و چشم دیگه اش به خیمه ها بود که دیگه روی رفتن به سمت بچه ها رو نداشت.. خدایا به حقِ دست گیرِ بی دست هیچ کس رو ناامید نکن..
زمانی به حرف منمیرسی دخترهاسه الی چهارماه اول ناراحتن خواب وخوراک درست ندارن همش دلشوره دارن مضطربن ولی رفته رفته خوب میشه وعقلشون به کارمیفته وتازه بدی هایی که طرف درحقشون کرده رومیبینن ولی پسرهانه چندماه اول حس آزادی دارن اصلاواسشون مهم نیست وخوشحالن ولی بعدش تازه میفهمن چه کسی ازدست دادن ودوباره برمیگردن به طرف ولی خب یاطرف سردشده پسش میزنه یابه نبودش عادت کرده قبولش هم کنه دیگه رابطه مثل اول نمیشه آبکی میشه وبعدازمدتی دختره میبینه نباشه هم میتونه ادامه بده ویه بدی از طرف ببینه قیدش میزنه اطراف زیاددیدم الانم غمگینی سعی کن ذکربگی درست میشه باورکن
امیدوارم توی زندگیهاتون هیچ وقت مشکلی نداشته باشید، همه چیز خوب و درست و سرجاش باشه، اما اگر خدای نکرده یه وقت گره کوری خورد به زندگیتون، خدا رو قسم بدید به ناامیدی حضرت عباس.. لحظه ای که کنار نهر علقمه.. یه چشمش به مَشکی بود که دیگه آبی نداشت و چشم دیگه اش به خیمه ها بود که دیگه روی رفتن به سمت بچه ها رو نداشت.. خدایا به حقِ دست گیرِ بی دست هیچ کس رو ناامید نکن..
ای وای ببخشیدگفتم شایددختری یه پسرولت کرده ای داد اوضاع خیلی فرق کرددختری که رفته روبسپاربه خدادیگه برنمیگرده برهم بگرده نهایت دلش تنگ شده بعدازیکی دو روزدوباره میره چندسالتونه نگوکه هیجده نوزده سالته
امیدوارم توی زندگیهاتون هیچ وقت مشکلی نداشته باشید، همه چیز خوب و درست و سرجاش باشه، اما اگر خدای نکرده یه وقت گره کوری خورد به زندگیتون، خدا رو قسم بدید به ناامیدی حضرت عباس.. لحظه ای که کنار نهر علقمه.. یه چشمش به مَشکی بود که دیگه آبی نداشت و چشم دیگه اش به خیمه ها بود که دیگه روی رفتن به سمت بچه ها رو نداشت.. خدایا به حقِ دست گیرِ بی دست هیچ کس رو ناامید نکن..
امیدوارم توی زندگیهاتون هیچ وقت مشکلی نداشته باشید، همه چیز خوب و درست و سرجاش باشه، اما اگر خدای نکرده یه وقت گره کوری خورد به زندگیتون، خدا رو قسم بدید به ناامیدی حضرت عباس.. لحظه ای که کنار نهر علقمه.. یه چشمش به مَشکی بود که دیگه آبی نداشت و چشم دیگه اش به خیمه ها بود که دیگه روی رفتن به سمت بچه ها رو نداشت.. خدایا به حقِ دست گیرِ بی دست هیچ کس رو ناامید نکن..