2777
2789
عنوان

بله برون

| مشاهده متن کامل بحث + 1260 بازدید | 70 پست

اگه پدر شوهر‌مادر‌شوهر‌نداری‌خیلی تلاش کن تو‌مراسم نزارین جای خالیشون حس شه واقعا به نظرم سنگ‌تموم‌بزار هم از تیپ هم از رقصیدنو،رسیدن به مهمونا و...

❤Che khobe ke daramet

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

کاش میتونستم این رنگی کنم ولی متاسفانه از شانس چیزیم موهامو قهوه ای شکلاتی کردم بعدشم کراتین و نمیتو ...

طوری نیست..برای نامزدیشون این رنگی باشه..برای عقدشون لایت کن..یه تنوعی باشه..راستی حالا که کراتین کردی اگه ویو کنی مشکلی پیش نمیاد؟؟؟که مثلا صافی موهات از بین بره..گرچه من خودم عاشق موهای صاف وساده ام..جدیدا هم کراتین کردم..ذوق میکنم با موهام😁

عه خوب شد گفتی میخاستم از اول تا آخر وسط برقصم😂اخه واسه مراسم خودم استرس داشتم رقص حال نداد نتونستم ...

عهه😂😂😂😂

نمیدونم عزیزم مهم اینه هر طوری که بهت خوش میگذره باشی. فقط گفتم چون عروس بزرگه ای یه نمه حواستم باشه بالاخره ابهت داری😎

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
عزیزم تهرانیم و هم خانواده من هم خانواده شوهرم خیلی باحجاب نیستیم و آزاد میگردیم و با تموم حرفایی ک ...

خدا رحمتشون کنه عزیزم،الان پس شما مثل خواهرشوهر جای مادر داماد حساب میشی و باید مجلس رو به دست بگیری،برادرشوهرتم مثل برادرت یه جا نشین حتما کارایی ک وظیفه ی مادر داماده رو بر عهده بگیر که بعدا بشه منت😂واسه سیاستش میگم!نه اینکه منت بزاری بگی فلان کار رو کردم بلکه به چشم شوهرت و خانوادش بیاد که واسه داداششون تلاش کردی، خیر مقدم بگو به همه خوشامد بگو سر میزا بپرس چیزی کم و کسر ندارن زرنگ باش از طایفه داماد و عروس مخصوصا طایفه داماد به خوبی پذیرایی کن نمیگم بشقاب بگیر ببر دستت بده اما به بزرگتراشون احترام بزار و بپرس چیزی لازم ندارن!برقص کیف کن حال کن در عین حال باوقار و سنگین،این لبخند ملیح و اینکه اداره ی امور رو میتونی در دست بگیری خیلی مهمه،اگه خواهر داره حتما کمک حالش باش ما عروس بزرگمون تمام کارای عروسیا و مجالس رو اون انجام میده ماشاالله دیگه جاافتاده واسه همه،همه هم بهش احترام میزارن مدیریتش خیلی خوبه،از الان جا بنداز که مدیریتت عالیه،ن اینکه تمام کارا رو بندازی روی دوشت ک بشه وظیفه بلکه جوری ک بهت نیاز داشته باشن!حالا من شناخت روی خانواده شوهرت و اخلاقاشون ندارم نمیدونم قدردارنن یا نمک نشناس!اما هرکار ک میکنی نه خودتو کوچیک کن نه حذف!سیاست یادت نره لبخند ملیح خانووووم باوقار و با سیاست!یادتم باشه هیچوقت از زندگیت ننالی،همیشه تعریف خانواده شوهرتو کن 

نَبَخش😐بِزار یاد بِگیرَن اِشتِباه نَکُنَن😑
اگه پدر شوهر‌مادر‌شوهر‌نداری‌خیلی تلاش کن تو‌مراسم نزارین جای خالیشون حس شه واقعا به نظرم سنگ‌تموم‌ب ...

تازه خواهر شوهرم ندارم فقط ی دونه بردار شوهر دارم ولی کاش بودن دلم خیلی کبابه ک تو همچین روزی تنهان هییییع البته واسه روز مادر میخام نذری بدم ک فاتحش برسه ب ایشون،تنها کاریه ک از دستم برمیاد

طوری نیست..برای نامزدیشون این رنگی باشه..برای عقدشون لایت کن..یه تنوعی باشه..راستی حالا که کراتین کر ...

ن عزیزم من فر کردم مشکلی نیس ولی چون موهام بلنده دوس دارم لخت و باز باشه ک ب چش بیاد

عهه😂😂😂😂 نمیدونم عزیزم مهم اینه هر طوری که بهت خوش میگذره باشی. فقط گفتم چون عروس بزرگه ای یه نم ...

عاقا ی سوال این جاری لامصب چیه ک هنو نیومده حس حسادتو تو آدم ب وجود میاره😂😂😂

عاقا ی سوال این جاری لامصب چیه ک هنو نیومده حس حسادتو تو آدم ب وجود میاره😂😂😂

باور کن منم فقط تو سایت همچین چیزی رو خوندم. خودم دو تا جاری دارم ازشون کوچیکترم فقط حس احترامه بینمون. شایدم بعد از من چون عروسی نبوده درک نکردم واقعا. شاید اگه یه عروس جدید میومد خیلی حساس میشدم به همه چی حتی به رفتارای بقیه با اون

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
خدا رحمتشون کنه عزیزم،الان پس شما مثل خواهرشوهر جای مادر داماد حساب میشی و باید مجلس رو به دست بگیری ...

بابا دمت جیلیز ویلیز مامانم نمیتونس انقد ریز ب ریز راهنماییم کنه😂❤️

چند وقت پیش رفتم گوشت بخرم ازهمونجایی ک پدرشوهرم میخره(خانواده شوهرم گوشت چرب نمیخورن دوست ندارن گوسفند میخرن اما واسه مهمان واسه خودشون راسته ی گوساله بدون چربی یا بوقلمون یا...میخرن) گفتم منم برم بخرم ک میان خونمون براشون داشته باشم که مطابق میلشون باشه البته من خودم گوسفندخورم😁 به قصاب گفتم: آقا از این قسمت بده که تازه تره من مادرشوهرم حساسه!!! برگشت گفت: خواهرم به مادرشوهرت رو نده😂 منم گفتم: نه آقا مادرشوهرم رو دوست دارم مامانمه باید چیزی که دوست داره رو تهیه کنم و عروس آقای فلانی ام و... بماند ک چقد خجالت کشید و گفت منظوری نداشتم و...😂خلاصه حالا چرا این کارو کردم و این حرفو زدم؟!چون گفتم به پدرشوهرم میگه ک عروست اینجوری گفته!و دفعه بعد که پدرشوهرم رفته بود بهش گفته بود که عروستون اومده خرید کرده و اینجور گفته و کلی چشمشون رو گرفته بود!

حالا هرچی از خانواده شوهرت بیشتر تعریف کنی اونا پشتت رو بیشتر دارن فقط کافیه یکبار گله کنی اونم پیش جاری!خیلی مراقب باش

نَبَخش😐بِزار یاد بِگیرَن اِشتِباه نَکُنَن😑
باور کن منم فقط تو سایت همچین چیزی رو خوندم. خودم دو تا جاری دارم ازشون کوچیکترم فقط حس احترامه بینم ...

حسمو نمیتونم توصیف کنم،دوس ندارم ک اونو تحویل بگیرنو ب من توجه نکنن یا اینکه بگن فلانی اینجوری مراسم گرفته ولی این اینجوری،میدونم طرز فکرم اشتباهه ولی دست خودم نیس شایدم دارم حسادت میکنم،خدایا خودت کمکم کن😂

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792