2777
2789
عنوان

#شعر_نویسی

231 بازدید | 2 پست

درپیت گشتم و بار ها نیافتمت

جان از تنم رفت تا تورا با دیگری یافتمت

مجنون گشته ام بی لیلی ولی 

آن فرهادی ک کوه کند ولی

تیشه به جای سنگ و کوه به دل خویش زد

ندانسته کرد ولی دردش سال ها بر سر خویش زد

به چشمانت قسم ک سیاهیش از رنگ شب گرفته شده 

وبر پیچ و خم مویت ک از پیچیده ترین جاده هموار گرفته شده

زندگی ام زندان و نفسم به شماره افتاد

چون آنکه فرشته میپنداشتمش بر سر راه دیگری افتاد

زندگی ام جهنم شد و من هم گناه کار 

گناه کاری ک گناهی جز اعتماد ندارد

تقاصم جهنمی شد و من هم مجرم 

آن مجرمی ک تمام جرمش چشمانی سیاه بود

حال ک مجرمم و جرمش به جان میکشم

گناهم را دوستش میدارم دروغ چرا؟

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792