2777
2789

برای خودم شده یکبار مامان بابای دوستم نبودن من با داداش کوچیکم که 5 سالش بود رفتیم خونه دوستم بعد منو دوستم لب بارکنشون وایساده بودیم لیوان نسکافه دستمون بود بعد نمیدونم چی شد یهویی خندمون گرفت بعد لیوان دوستم افتاد رو سر یک پیرزنه(لیوانه پلاستیکی بود خدارو شکر  )بعد پیرزنه همشایه بغلیع دوستم اینا بود بعد ما مجور دوباره خندمون گرفت من لیوانم گذاشته بودم رو نرده فقط میخندیدم دوست نابغه من نکیه داد به نرده اون دوباره افتاد رو سر پیرزنه که وایساده بود بد بیراه میگفت دیگه هیچی بد 10 دقیقه چیز میز گفتن رفت خونشونو منو دوستمم به داداشم کلی وعده چیز میز دادیم که به کسی نگه  بعد پیرزنه هر روز میومد جلو در خونه ددستم اینا به مامانش میگفته چرا لیواناتونو انداختید رو سر من مامان دوستمم از همه جا بیخبر میگه ما نبودیم اشتباه گرفتید تا اینکه یک روز مامان دوستم میاد خونه ما به مامانم میگه هر ردز یک پیرزنه میا  اینا منم خیلی عادی رفتار میکردم تا داداشم از اتاق اومد بیرونو کل ماجرا رو گفت و.....قیافه منو دوستم این بود دقیقا:   

چایی اَم وَقتّی سَردّ مّیشع میر-یزَنِشً بیرونّ:)حا'لا تُ هِی' فِکر کُن سَرّد بّاشی جَذّابِ مّیشی&  

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

زنگ یه خیابون خونه رو زدم پسر خالم پشت سرم اومد کتکش خورد 

بدبخت پسر خالت  

چایی اَم وَقتّی سَردّ مّیشع میر-یزَنِشً بیرونّ:)حا'لا تُ هِی' فِکر کُن سَرّد بّاشی جَذّابِ مّیشی&  
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792