خاطره خود من در این باره:
من اولین بار که تازه اومده بودیم به کوچمون من یه روزی فک کنم عصر بود رفتم کوچه دیدم دو سه نفر با هم باری میکردن:یکیش یه دختر همین دوست صمیمی خودم و یه چند پسر.اون وقتا خیلی کوچیک بودیم ما یعنی هنوز کلاس اول نمیرفتیم یعنی(۶،۷)سالمون بود. یعد من که خیلی خجالتی بودم پیش قدم نشدم که باهاش دوست بشم ولی خیلی دلم میخواس یه دوسن پیدا کنم و باهاش بازی کنم. بعد فردای اون روز مامانای نا باهم آشنا شدن و بعد مارو یه هم دیگه معرفی کردن بعد فردای اون روز همون دوست صمیمیم اومد دم خونمون و گفت با من دوست میشی و اونموقع با هم دوست شدیم و از اون به بعد همیشه تو کوچه یا تو خونه اونا و خونه ما با هم بازی میکردیم و روز اول مدرسه هم دوتامون با خوشحالی رفتیم مدرسه و از اونموقع دوستای صمیمی شدیم و تا الان هم ادامه داره والان هم ما دوتامون چند تا دوست دیگه پیدا کردیم تو مدرسه که باهاشون صمیمی هستیم ولی ما دوتامون خیلی صمیمی هستیم❤🤗