سلام خانوما...منو شوهرم تقریبا ده ماهه باهم اشنا شدیم و پنج شیش ماهه عروسی کردیم امدیم خونه خودمون و من باردارم نی نی مونم دوماه دیگه به دنیا میاد(تو عقد باردارشدم) یه برادر دارم حدود ۸ یا ۹ سال میشه که رفته بود استرالیا پناهنده شده بود تازگیا قبولی خانوادش اومده و الان دنبال کارای پاسپورتشونن که ویزاشونم بیاد میرن شیش ماه دیگه...برادرم اون زمان که من مجرد بودم منو و برادرزادموکه اون پسره هم داده بود تو کیس پناهندگیشون... حالا ما دوتاهم قبول شدیم...برادرزادم که میره...اما من چون ازدواج کردم نمیتونم شوهرمو بچمو ببرم اما خودم تنها میتونم برم چون مارو بعنوان بی سرپرست توی کیسش داده...حالا بابام میگه اگه میشه بگیم اونجا تو ازدواج کردی اما از شوهرت جدا شدی تو و بچت برین شوهرت بمونه...یکی دوسال دیگه...بیا و بگو میخوام ازدواج کنم و بعد اونجوری شوهرتم ببر...اما شوهر م میگه اگه سه تامون بتونیم بریم میزارم بری اما اگه سه تایی نریم نمیزارم بری...دلیلشم که پرسیدم میگه کسایی که با شوهرشون رفتن اونور شوهرشونو ول کردن حالا تو بخوای تنها بری عمرا دیگه یادی از من بکنی... البته اینو بگم منو شوهرم عاشقانه ازدواج کردیم و الانم مشکلی نداریم خداروشکر زندگیمونم خیلی خوبه و همدیگرو دوس داریم ولی نمیدونم چرا اینجوری فکر میکنه که اگه برم دیگه سراغشو نمیگیرم اما من اگه اصرار میکنم برم برا اینه که از این وضع خلاصشیم کلی بدهی داریم و شوهرم شبا تا ده شب کار میکنه و اضافه کاری وایمیسه واقعا خیلی دلم براش میسوزه اوضاعم که روز به روز بدتر میشه...وگرنه برای من فرقی نمیکنه برم یا نرم بیشتر بخاطر شوهرم اصرار میکنم که بزاره برم