2777

شهریار #

برای هشتگ "شهریار" 119 مورد یافت شد.

 زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت

که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت


منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق

گذشته‌ام از فلک هم  به نردبان سکوت


نهفته باید و بنهفتم آنچه را دیدم

که عهد عهد غم است و زمان زمان سکوت


شهریار#  

نالدم پای که چند از پِیِ یارم بدوانی

من بدو میرسم اما؛ تو که دیدن نتوانی!


من سراپا همه شرمم؛ تو سراپا همه عفت

عاشقِ پا به فرارم تو که این درد ندانی


چشمِ خود در شکنِ خط بنهفتم که بدزدی

یک نظر در تو ببینم چو تو این نامه بخوانی


به غزل چشم تو سرگرم بدارم من و زیباست

که غزالی به نوای نِیِ محزون بچرانی


از سرهر مژه ام خونِ دل آویخته چون لعل

خواهم ای باد خدا را! که به گوشش برسانی


گر چه جز زهر؛ من از جامِ محبت نچشیدم؛

ای فلک! زهرِ عقوبت به حبیبم نچشانی!


از من آن روز که خاکی به کف بادِ بهار است

چشم دارم که دگر دامنِ نفرت نفشانی


اشکت آهسته به پیراهنِ نرگس بنشیند

ترسم این آتش سوز از سخنِ من بنشانی


تشنه دیدی به سرش کوزه یِ تهمت بشکانند

"شهریارا" تو بدان تشنه یِ جان سوخته مانی...


شهریار🍃🌼🍃#  

داغ ترین های تاپیک های امروز