۱۹خرداد سالم بودمو رفتیم خرید خوب خوب بودم.
شبش خوابم نبرد تا ۱۱صبح ۲۰خرداد...
ازظهر ساعت۳و نیم ک بیدار شدم فکر کردم بدنم گرفته بی حسی بدنم شروع شده😢تا هنوز ک این پستو مینویسم.راستی قبلش هم دو سه روز شدیدا گودی کمرم درد میکرد...مثل سه سال پیشم شدم اما گمونم بدتر...یا نمیدونم یادم نیس اونموقع بدتر بود یا الان...
به هرجهت امروز(جمعه۲۴خرداد) شد ۴روز و وارد روز پنجم شدم امیدوارم الان بخوابم و صبح رو به بهبود برم😢علی امروز خیلی کمکم کرد و بهم حال داد....متوجه ام ک از فکر و خیال دوباره مغزم حتما ارور داده...یا شاید از سیاتیکها و دیسکمه...اما ب هر حال الهی زودتر خوب بشم😢من بعد ۸سال ازدواج تازه حس مادر شدنم گل کرده خدا جونم کمکم کن من همه امیدم تویی ک هیچوقت رومو زمین نزدی😭اگر فردا خوب نشم میرم دکتر هرچند میدونم ثمری نداره و میگن منشاش اعصابه...انقد بد و بی تعادل راه میرم ک خجالت میکشم😢امروز علی منو برد حموم وشستم خجالت کشیدم😢گریه کردم یواشی با وجودیکه خب مسلما بار اول نبود ک باهم میرفتیمو میشستیم ولی چون تا توان بودم خجالت کشیدم😢خدایا نگام کن.
این بنده ات دلش گرفته😢
قول شرف میدم از شنبه یعنی همین امروز ک شروع شده در حقییت چند جزقران باقیموندمو روزی یک یا دو جزمو بخونم تا برکت وارد زندگیمونمث همیشه بشه.
#خدایا_ممنون_که_ستاری