● خبری میرسد از راه خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
● طبق آیات و روایات رسیدهای قوم!
جمعۀ آمدن او به نظر نزدیک است
● قطره چون رود شود راه به جایی ببرد
به دعای فرج جمع اثر نزدیک است
● با ظهورش حرم فاطمه را میسازیم
بار بر بند برادر که سفر نزدیک است
● راه دور دل ما تا به در خیمۀ او
از در خانۀ زهرا چقدر نزدیک است
● آه گفتم که در خانه و یادم آمد
غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است
● گر چه از آتش در سوخته جانم اما
بیشتر روضۀ کوچه به جگر نزدیک است
● باز کابوس سراغ پسری آمده است
باز میلرزد و انگار که شر نزدیک است
● مادرت را ببر از رهگذر نامردان
کوچه بند آمده از کینه خطر نزدیک است
● تا که افتاد زمین زلزله در عرش افتاد
هاتفی گفت: قیامت به نظر نزدیک است
● دو قدم رفته،نرفته نفسش بند آمد
پسرش گفت بیا، خانه دگر نزدیک است
● داغ مادر به جگر میرسد اما انگار
اثر داغ برادر به کمر نزدیک است «✍ محسن عرب خالقی»
یازهرا#