ناامیدی و ناراحتی به دلیل اتفاقات گذشته

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 51 بازدید

سلام من خيلی آدم خشكی هستم يعنی به جز افراد خاص ( دوستام) با كسی صميمی نميشم

با يک آقایی دوست شدم خيلی خيلی خيلی بهم ابراز علاقه ميكرد و ميگفت دوستم داره ولی من خيلی توجه زياد نميكردم تا اينكه بعد از يک سال و نيم اونو با يكی از همكلاسی هام آشنا كردم

حرفهای دوستم روی من اثر میذاشت كه وابستش شدم و وقتی ميرفتيم بيرون. من خيلی عادی رقتار ميكردم نميرفتم بچسبم بهش 

اينقدر دوستم گفت خشكی و اينجوری خوب نيست و اينا بايد دستشو بگيری بايد فلان كنی كم كم من انگار خام حرفاش ميشدم البته اونو مقصر نميكنم كلا مقصر خودمم 

آخر اينقدر روم به روش باز شد كه به جای بدی رسيد 

البته خدا دوستم داشت . حالا همش ناراحتم باهاش تموم كردم عصبانيم از دست خودم و همه شنيدم ميگن اگر واقعا پشيمون شی خدا ميبخشه 

ولی اصلا با خودم كنار نميام همش حس بد، نااميدی، تنفر نسبت به خودمو زندگی، حس گناه 

ترس از اينكه بخاطر گناهم نكنه آيندم خراب شه و خلاصه همه چی ... نميدونم چيكار كنم اين حس بد ازم دور شه؟


اطلاعات تکمیلی

سن ١٨ شغل محصل وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده و کودک

سلام دوست عزيز

در اين جور موارد من به مراجعينم ميگم كه افكار خودتون رو بياين بررسی كنيم...

يک اتفاقی افتاده و به خاطر افكارتون خاطر شما آزرده شده.

آيا اين فكر شما درسته؟منطقيه؟

حالا ببينين ميشه جور ديگه ای به اين قضيه نگاه كرد؟منظورم اينه كه اگر برای دوست شما اين مسائل پيش اومده بود چی بهش ميگفتين و چطور كنكاش ميكردين؟و در نهايت يک فكر مثبت رو جايگزين اين افكارتون كنيد. 

شما در آن زمانی كه تصميم گرفتين و بهم زدين با توجه به فكر و منطقتون اين كار رو كردين و شايد در آن زمان بهترين كار رو كردين خدا هم از دل شما خبر داره پس با آرامش به انجام نكات بالا بپردازين.


پايدار باشيد

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

وحشت از اتفاقات آینده

پاسخ سلام دوست من، شما به دلیل تجربه اتفاقات تلخ قبلی رابطه فعلی تون رو هم به صورت ناخودآگاه تعمیم دادید به اون اتفاقات ناگوار پیشین، برای رها شدن از این حس نگرانی باید خودتون رو در موقعیت مچ گیری قرار بدی...