2794

ناراحتی از مرگ همسر و شکست در زندگی مشترک

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 168 بازدید

سلام. خانم 31 ساله ای هستم. شوهرم هم سنم بود ما به صور ت سنتی ازدواج کردیم. قبل ازدواج خانوادش گفتند چند مدت معتاد بوده و ترک کرده بود . و توی تحقیقات هم که صورت گرفت همینو گفتن همسایه ها و گفتن حالا پاک شده. من هم به خانوادم گفتم گذشته ها گذشته. تحصیلات لیسانس دارم و ایشون تحصیلات ابتدایی داشتن. دختر زیبایی هستم .نمیخوام تعریف کنم اما نمیدونم چرا باهاش ازدواج کردم. برادر و خواهر من همه تحصیلات عالیه و موقعیت اجتماعی بالایی در جامعه دارند. همسرم ماشین داشتن و میوه میفروختن. ما ۱ سال عقد بودیم. در دوران عقد متوجه شدم شماره زن هایی که در مجردی ارتباط داشته را هنوز دارد و و با اونا در تماسه. خیلی روی گوشیش حساس بود مشکوک میزد. جواب من هم از این کارهاش فقط داد و بیدادش بود . از نظر قیافه. تیپ. تحصیلات و فرهنگ هم من و هم خانوادم بالاتر بودیم. چندبار به خانواده اون و خودم گفتم و جلسه گذاشتیم. جواب قانع کننده نمیداد فقط و فقط داد و بیداد میکرد. یه بار توی ماشینش ترامادول و قرص افزایش دهنده جنسی پیدا کردم بازهم حرفی نزد. دوتا گوشی دیدم. گفت مال دوستمه خرابه و یکی دیگه رو از یکی بابت بدهیم گرفتم. من باز تحمل میکردم و قربونش میرفتم. اما اون اصلا زیر بار نمیرفت. از اینکه گذشته بدی داشته حالا اصلاح بشه. اصلا فکرش به این چیزها قد نمیداد. زن خیلی قانعی بودم. بهترین جهیزیه رو بردم. خانوادم خیلی بهش احترام میزاشتن. خیلی دوستش داشتم. گاهی با مشتری های زن گرم میگرفت. گه گداری چشم چرونی هم میکرد. کمی دهن بین هم بود. هرچی خواهرش میگفت باید همون میشد. هر درد و دلی که باهاش میکردم رو میرفت میزاشت کف دست خواهرش. با من صمیمی و همراز نبود. باهام درد و دل نمیکرد. میگفت زن زلیل نیستم. همیشه خدا د رحسرت یه عشق و علاقه یه هم رازی یه هم صحبتی باهاش بودم و به دیگران غبطه میخوردم. به دوست و فامیل خیلی اهمیت میداد و همیشه میوه رایگان میداد بحث میکردم که فکر آیندمون باش. به خودم میرسیدم و دنبال آرامش زندگیمون بودم. چیزی براش کم نمیزاشتم از هر نظر. حرفاشو گوش میکردم. بهش محبت میکردم. خیلی رو من شکاک بود و همیشه میگفت سرفلان ساعت خونه باش . اینو بپوشو نو نپوش. در حالیکه خودش خیلی مشکل داشت.. خیلی نصیحتش میکردم اما گوش نمیداد. برای خودش مشروب درست کرده بود. یه روز با مشروب رفت پیش دوستهای کثیفش. مست اومد خونه و در بیمارستان به علت خوردن مشروب و ترامادول دچار سکته مغزی شد و فوت کرد .بعد متوجه شدم توی اون جمعی که اون روز مشروب خوردن خانمها هم بودن‌‌. بعد از چند روز از فوتش توی ماشینش وسیله جلوگیری جنسی دیدم که شکم به یقین تبدیل شد که خانمها بودن. چون ما اصلا از این وسیله استفاده نمیکردیم. و لابه لای وسایلش نامه ای پیدا کردم که مال چند ماه قبل بود که برگه آزمایش خون بوده که نوشته بوده ایشون مبتلا به هپاتیت سی هستند. نمیدونم چرا به من نگفت و دنبال درمانش نرفت. هر روز راجب همه چی نصیحت میکردم با شوخی. جدی. مهربونی تهدید با هر ترفندی. چرا شخصیت خودشو عوض نمیکرد . ما تازه ۶ ماه بود که عروسی کرده بودیم. الان خیلی داغونم از این که چرا زندگیم این طوری شده. منم دوست داشتم مثل همه یه ازدواج خوب داشته باشم نه اینکه دوبار بخوام ازدواج کنم. این چیزها خیلی داغونم میکنه . این آقا با کاراش به زندگی من و خانوادم لطمه وارد کرده. من دوست داشتم مثل همه یه ازدواج موفق داشته باشم ولی نشد. اینم بگم که من از ازدواج مجدد خجالت میکشم از اینکه شوهر آیندم فکر کنه من قبلا با کسی دیگه زندگی میکردم چیکار کنم؟


اطلاعات تکمیلی

سن ۳۱ جنسیت زن شغل بیکار وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیزم

سرگذشت شما رو خوندم. بهتون تسلیت میگم و متاسفم که متحمل رنج زیادی شدید. 

این حق طبیعی شما هست که مثل هر انسانی دل‌تون بخواد یک ازدواج موفق و یک زندگی آرام داشته باشید. اینکه همسر شما از دنیا رفتند و شما مجددا ازدواج کنید، چیزی نیست که به خاطرش خجالت‌زده باشید. هر انسانی تا وقتی که در این دنیا زنده هست، حق زندگی کردن داره و کیه که دل‌ش نخواد به بهترین نحو زندگی کنه؟ ازدواج شما کاملا شرعی و قانونی بوده و کار غیر اخلاقی و خلاف عرف انجام ندادید که به خاطرش خجالت بکشید. افکار منفی رو از خودتون دور کنید و با توکل به خدای بزرگ، برای آینده برنامه‌ریزی داشته باشید.
 

با توجه به مواردی که در مورد ازدواج قبلی‌تون توضیح دادین، اجازه میخوام چند نکته رو براتون بگم که در انتخاب همسر اهمیت زیادی دارند. هم‌کفو بودن یک اصل هست که همیشه باید در نظر بگیریم. از نظر ظاهری، تحصیلات و موقعیت اجتماعی، سن، قومیت، دین، فرهنگ و .... در مورد این آیتم‌ها می‌تونید بیشتر مطالعه کنید و لطفا قبل از هر انتخاب قطعی، حتما به همراه طرف مقابل‌تون برای مشاوره‌ی پیش از ازدواج اقدام کنید.
 

نکته‌ی دیگر اینکه وقتی ازدواج کنید که دلایل منطقی و احساسی کافی برای این کار داشته باشید و تا حد زیادی طرف مقابل به دل‌تون نشسته باشه و با معیارهای منطقی شما هماهنگی لازم رو داشته باشه. مواردی در زندگی مشترک وجود دارن که نیاز به تفاهم و توافق دارن. خیلی مهم هست که طرفین رابطه، درباره‌ی نگرش‌ همدیگه به موضوعات مهم و تاثیرگذار زندگی اطلاع کافی داشته باشند و به بلوغ‌ و مسئولیت‌پذیری لازم برای زندگی مشترک رسیده باشن.
 

برای تصمیم‌گیری در مورد ازدواج، هم تحقیق لازم هست، هم مشاوره، هم معاشرت کافی با طرف مقابل و خانواده‌شون. ضمن اینکه بیس ازدواج روی تعهد و وفاداری دو نفری هست که از سلامتی بهره‌مند هستند. و در جلسات مشاوره‌ی پیش از ازدواج، تمام این موارد و همچنین موارد دیگر بررسی میشن و شما با آگاهی کافی دست به انتخاب می‌زنید.

براتون یک ازدواج آگاهانه‌ی عالی رو آرزومندم   

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha