بچه ها من از شنبه مادرشوهرم مریض مینور گوشش جابه جا شده خونه خواهرشوهرمه
من از همون روز چند باری هی به شوهرم گفتم بیا دنبالم منم ببر با خودت منممادرجان و ببینم گفت نه و نمیخواد
گفتم با اسنپ بیام گفت نه
نزاشت برم گفت ما همش ازین دکتر به اون دکتر کجا میخوای بیای
دیشب هم بهش گفتم فردا صبح میخوای ببری دکتر بیام گفت نه یکم من من کرد نگفت بیا گفت با خواهرم میرم
خواهر شوهر بزرگم رو دیشب زنگ زدم احوال پرسی گفت دایی حسین و فلان و فلان اومدن عیادت و این حرفا
فهمیدم منظورش به منه که نرفتم
دیشب با خودم گفتم به حرف شوهرم نمیکنم فردا ظهر میرم
حالا نیم ساعت پیش شوهرم زنگ زد خوب و خوش صحبت کردیم بعد حدودا نیم ساعت دوباره زنگ زد عصبانی داد و با صدای بلند که تو از شنبه نیومدی مامانمو ببینی و فلان
بهش گفتم من دیشب بهت نگفتم بیام
گفت نه نگفتی
...
الان ظهر میخوام برم
بنظرتون مقصر من بودم