یه اتفاقی افتاد که دیگه نمیشد کنترل و مدیریتش کنم یه مشکلی برای یکی از اعضای خانوادم یه اتفاق خیلی عجیب و غیر منطقی...نه با حرف نه با واسطه چندین بار پیش دعانویس و ج ن ی و جادوگر رفتم با اینکه اصلاً اعتقاد نداشتم از سر مجبوری و خواستم آخرین تلاشهامو بکنم ولی نشد که نشد اینا تو منطقه ما معروف بودن .شما هیچوقت مثل من سمت اینا نرید.خدا مشکلات هممونو حل کنه
همون خانوم جنی یکو پونصد ازم پول گرفت گفت تو خانوادتون طلسم اومده تو قبرستون گذاشتن.بعد رو خودش ملافه انداخت و از ملافه که دراومد یه کاغذ و استخون دستش بود گفت از تو قبرستون دعا رو برداشتم خیلی از خودم ناراحت بودم که پیش این دروغگو اومدم