روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیدهای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بیعیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷
خود را ضعیف و کم ندان💕 تنها در این عالم ندان❤ تو شاهکار خالقی💎 تحقیر را باور نکن⛔ بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش👩🎨 زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکنن⛔تصویر اگه زیبا نبود😔 نقاش خوبی نیستی 🙃 از نو دوباره رسم کن✍️ تصویر راباور نکن⛔ خالق تو را شاد آفرید🥰آزاد آزاد افرید💃💃پرواز کن تا آرزو 🦋زنجیر را باور نکن⛔:)