از ظهر دارم زحمت میکشم الان آماده شد میخواستم ببرم واسه مادر شوهرم و خواهرشوهرام دخترم کوچیکم خیلی حرف میزنه تو آسانسور همسر عصبی شد قابلمه رو یکم چسبوند ب صورت دخترم من حالم دگرگون شد گفتم چطور ب خودت اجازه میدی همچین کاری کنی ظرف داغه بیخود میکنی ب من گفت هیس و برگردوند خونه و خودش زد بیرون الان واقعا من چ کنم اونام منتظر ما هستن
با آژانس برو
بردا برو خودت
شوهرت چقدر سنگدله چجوری دلش اومد
زنگ بزن مدر شوهرت بیاد دنبالت یا با آژانس برو زشته از دعوای امروزتون چیزی نگو
زنگ بزن ب مادرشوهرت بگو جریانو
بیشعور قابلمه داغ رو چسبوند به صورت بچه
آدمه این
ببخشید عصبی شدم
زنگ بزن بگو اونا بیان اونجا، بگو شوهرت نتونسته بیارت، اگرم دیدی ناراحت شدن وبهشون برخورده، رفتار شوهرت رو بهشون بگو
کاش کنارم بودین میدادم ب شماها اشو ک الان هیچ کس نیس باش حرف بزنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
