لنا؟مامانی؟مامانی من خیلی دلم میخواست تو کنارم باشی خیلی دلم میخواست که شبا با صدای نفسات بخوابم عصرا که بابا مهدی نیست من سرم گرم بازی کردن با تو باشه...مامانی ببخش که ندارمت😭مامانی ببخش ک نشد تو دخترم باشی😔مامانی بیا منو ببر پیش خودت😔از طرف من به خدا و مامان مونا خیلی حالش بده خیلی اینجا تنهاست... مامانی؟کاش از دستت نمیدادم...
در کتاب چهار فصل زندگی،صفحه ها پشت سرِ هم میروند، هریک از این صفحه ها، یک لحظه اند، لحظه ها با شادی و غم میروند…گریه، دل را آبیاری می کند، خنده یعنی این که دل ها زنده است …زندگی، ترکیب شادی با غم است،دوست می دارم من این پیوند را گرچه میگویند: شادی بهتر است، دوست دارم گریه با لبخند را قیصر امین پور♡